نقد جعفر گودرزی: فیلم داد، نه قصه دارد، نه شخصیت، نه حتی جهتی برای حرکت.

به گزارش آژانس خبری سینمادرام، جعفر گودرزی رئیس انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران نوشت:
فیلم نه قصه دارد، نه شخصیت، نه حتی جهتی برای حرکت. فیلمی که در دور باطل رفت‌وبرگشت‌های مکرر گیر افتاده، بی‌آنکه نقطه‌ای برای آغاز، میانه‌ای برای کشمکش، یا پایانی برای رهایی داشته باشد. شخصیت اصلی‌اش—که تأکید می‌کنم شخصیت نیست، بلکه تنها آدمی سرگردان است—پسری نوجوان است که از زندان مرخصی می‌گیرد، اما نه خانواده‌ای دارد، نه پناهی، نه حتی ردپایی از گذشته. او می‌چرخد، آزمون‌وخطا می‌کند، اما در نهایت، دوباره به همان نقطه‌ی اول بازمی‌گردد؛ چرخه‌ای که هیچ‌چیز از آن حاصل نمی‌شود، نه برای او، نه برای مخاطب.

فیلم نه مستند است، نه قصه‌گو، نه گزارشی، و نه حتی تلفیقی از این‌ها. فقط مجموعه‌ای از خرده‌روایت‌های بی‌سرانجام است که با تکرار، فرساینده می‌شود. سکانس‌های پی‌درپی از پاسگاه و کانکس‌های بی‌نام‌ونشان، آدم‌هایی که به زندگی‌شان وصل نمی‌شویم، و ماجراهایی که بدون پشتوانه و علت‌ومعلول در هوا معلق‌اند. فیلم از همان ابتدا بر ابهام‌هایش می‌افزاید، اما نه از جنس تعلیق، بلکه از جنس سردرگمی.

نمونه‌اش خودکشی مأمور شهرداری؛ چرا هیچ منطقی پشت آن نیست؟یا لحظه‌ای که پسر برای خرید به یک سوپرمارکت می‌رود و به‌زور اسلحه طلب کالاهایش را می‌کند؛ لحظه‌ای که چنان بی‌مایه است که از مرز درام عبور می‌کند و به کمدی ناخواسته می‌رسد. گویی فیلمساز حتی برای بدبیاری‌های این پسر هم هیچ مسیری در نظر نگرفته است.

این فیلم درنهایت، بیشتر از آنکه اثری سینمایی باشد، حس فرسایشی یک سرگردانی را القا می‌کند. تکرار و تکرار و تکرار، بی‌آنکه گره‌ای گشوده شود، مسیری ساخته شود، یا شخصیتی در برابر چشمانمان جان بگیرد. این قطار، در نهایت، در همان ایستگاهی متوقف می‌شود که از آن حرکت کرده بود؛ تنها با این تفاوت که مسافرش ،بیشتر از قبل در سردرگمی گم شده است..

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا