فیلم پیرپسر | 49٬682٬624٬680
با بهترین فیلم امسال سینمای ایران آشنا شوید
پیرپسر؛ نقد و معرفی فیلم اکتای براهنی
بازی خیرهکننده حسن پورشیرازی، حامد بهداد، لیلا حاتمی و محمد ولیزادگان

به گزارش آژانس خبری سینمادرام، در خلاصه داستان فیلم پیرپسر آمده است: این فیلم درباره دو برادر میانسال علی و رضا (حامد بهداد و محمد ولیزادگان) است که با پدر قلدر و زورگویشان، غلام (حسن پورشیرازی) زندگی میکنند و تحت فشار اقتصادی زیادی قرار دارند تا اینکه رعنا (لیلا حاتمی) وارد زندگیشان میشود…
این فیلم بهدلیل صحنههای حاوی خشونت آشکار، محدودیت تماشا برای سنین زیر ۱۸ سال دارد.

بازیگران و عوامل فیلم پیر پسر
فیلم سینمایی پیرپسر دومین فیلم سینمایی اکتای براهنی در مقام کارگردان است. او این اثر را با فیلمنامهای به قلم خود و تهیهکنندگی مشترک بابک حمیدیان و حنیف سروری و با سرمایهگذاری ارسلان براهنی و امیرحسین عبداللهی جلوی دوربین برده است.
لیلا حاتمی، حامد بهداد، محمد ولیزادگان و حسن پورشیرازی بازیگران اصلی این فیلم سینمایی هستند. همچنین محمدرضا داوودنژاد، رضا رویگری، فهیمه رحیمنیا و بابک حمیدیان، وحید قاضیزاهدی، علی رحیمی، هژیرسام احمدی، وحید رحمتی، شقایق فریادشیران، آرش آقابیک، مهسا باقری، میثم غنیزاده، مهری کاظمی، آذر محمدی، محمد برنجپور، غلامعلی رضایی، عباس پرنیانی در این فیلم نقشآفرینی کردهاند.
عوامل فیلم سینمایی «پیرپسر» بدین ترتیب است؛
مدیر فیلمبرداری: ادیب سبحانی، تدوین: رضا شهبازی و مشاور تدوین: هایده صفی یاری، طراح گریم: بابک اسکندری، طراح صحنه: آناهیتا تیموریان، طراح لباس: آزاده قوام، صدابردار: وحید مقدسی، صداگذار: احسان افشاریان، آهنگساز: حسام ناصری، برنامهریز و دستیار اول کارگردان: علی جناب، مدیر تولید: وحید رحمتی و مهدی چراغی، جلوههای ویژه میدانی: آرش آقابیک، جلوههای ویژه بصری: سینا قویدل، منشی صحنه: گلنوش انتظامی و فائزه فرزام و عکاس: جواد جلالی.

نقد و بررسی منتقدان درباره فیلم پیرپسر
رضا صائمی روزنامه نگار و منتقد سینما طی یادداشتی در ستایش بازی تاثیر گذار حامد بهداد در فیلم پیرپسر آخرین ساخته درخشان اکتای براهنی، جزو معدود آثار ممنوعه که در بخش ویژه جشنواره پس از فشارهای فراوان برای ممانعت از اکران به نمایش در آمد نوشت:

بازی حیرتانگیز حسن پورشیرازی در “پیرپسر”، چنان صحنه را تسخیر میکند که شاید بازی خوب حامد بهداد از دیده پنهان بماند، به گمانم بهداد یکی از پختهترین و قوامیافتهترین بازیهایش را اینجا ثبت کرد که نتوانستم از بیانش بگذرم، درست در دل قصه و موقعیتی ملتهب و پر از اکتها و کنش و تنش بیرونی، او بازی به شدت کنترل شده و درونیای دارد و با درک درست از نقش به نقشآفرینی دقیق دست میزند تا کاراکتر علی به عنوان شمایلی از یک فرهیخته صلحطلب که در جنگ با پدری شرور، اعتماد به نفسش زخمی شده، در قاب بنشیند، پسری که تاوان پدری پلشت را در پریشانیهای درونیاش میدهد و رنج تحقیرش را در بیتابیهایش تاب میآورد، غمی که در چشمهای علی و نگاه مغمومش موج میزند، اوج تنهایی او را به تصویر میکشد، حامد بهداد چقدر در بازنمایی شخصیت علی، به اندازه و بهنگام است و همدلی مخاطب را برمیانگیزد، دیالوگهای او با لیلا حاتمی، جان دارد، عمیق است و روایتی روانکاوانه از رنجوری عشقی هویتمند در زمانه روابط هیستریک کنونی را به خوبی نمایش میدهد.
دیالوگهای حامد بهداد و لیلا حاتمی در “پیر پسر” فقط یک گفتوگوی دراماتیک نیست، بازنمایی گفتمان غالب بر روابط عاطفی در جامعه کنونی ماست، بی شک یکی از بهترین و متفاوتترین بازیهای حامد بهداد را میتوانید در “پیرپسر” ببنید.
او اینجا شمایلی از روشنفکر شکستخورده در زمانهای بیشکوه است که قربانی تقدیری رقتانگیز شده، پسری که نمیخواهد نشانی از پدر باشد اما در شر او گرفتار میشود، کسی که رویاهایش، پای شر ابتذال به زوال میرود و درک نمیشود، او تصویری از فرهیختگی در عصر لودگی است، خودِ خودِ تنهایی، تنهایی عمیق و مغموم!
اینکه تنها اهل رسانه و منتقدان، امکان تماشای فیلم را داشتند نه فضیلت است، نه منزلت، شکلی از رانت فرهنگی است که شایسته فرهنگ نیست، فیلم را اکران عمومی کنید، تماشای این فیلم، حق همگان است نه فقط منتقدان!
جعفر گودرزی رئیس انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران نوشت:

خانهای که سقفش از نالههای فروخورده ترک برداشته، دیوارهایش بوی چرک و عرق و شکست میدهد، و سایه پدری را بر سر دارد که نه ستون است و نه تکیهگاه، بلکه هیولایی است که جان میگیرد و امید را میدرد. «پیرپسر» روایت یک خانواده نیست، بلکه تصویری است از جامعهای که در آن، پدران سرنوشت را با دستان خود مینویسند و پسران را در چاه گذشته، در باتلاق تقدیر، و در جهنمی که نامش خانه است، مدفون میکنند.
علی و رضا، دو برادری که از یک خوناند اما از دو دنیا؛ یکی غرق در کتاب، دیگری غرق در نفرت و انتقام، اما هر دو در یک گور دستهجمعی از رؤیاهای بربادرفته گرفتارند. خانهشان، کهنه، پوسیده، و لبریز از خاطراتی است که باید ویران شود، اما مگر گذشته را میشود خراب کرد؟ مگر میتوان خانهای را که دیوارهایش با زخم و توهین و کابوس سرپا مانده، از نو ساخت؟
علی ،شخصیتی است که در تلاش برای شکستن این چرخه، به کتابها و سینما پناه میبرد. نمادگرایی واضح در حضور «برادران کارامازوف» داستایفسکی در کتابخانهای که او کار میکند، بر این نکته تاکید دارد که علی نیز درگیر سوالات هستیشناسانه و اخلاقی است. آیا میتوان در دنیایی که پر از بیعدالتی، خشونت و خیانت است، خوب ماند؟ یا آنکه اخلاق صرفاً یک توهم است و انسانها در نهایت به حیواناتی شکارگر بدل خواهند شد؟
بازی حامد بهداد در «پیرپسر» همچون آتشی زیر خاکستر است؛ بیصدا و وحشی، اما در هر لحظه آماده انفجار. حضور او در نقش علی، با تلاشی بیوقفه برای فرار از دنیای پوچ و زخمخوردهاش، مخاطب را در موقعیتی قرار میدهد که حتی در لحظات خاموشی، تنش و دردی بیپایان را حس میکند.
و پدر؛ پدری که نامش غلام است، اما هیچوقت نوکر کسی نبوده، جز عقدهها و خشمهای فروخوردهاش با بازی خیرهکننده و بینظیر حسن پور شیرازی. لبخندش هم حتی چیزی شبیه دندان نشان دادن یک گرگ زخمی است. او زنده است، اما مثل مردهها زندگی میکند، و خانهاش قبرستانی است که در آن، رؤیاها زندهبهگور میشوند.
و رضا (محمد ولی زادگان با بازی تلخ،محکم و گزندهاش)؛ برادری که بین تسلیم و طغیان معلق است. او نه مثل علی رویای فرار دارد، نه مثل غلام دست از سلطه کشیده است. رضا، مثل آینهای است که دو تصویر را با هم منعکس میکند: نیمهای که میخواهد فرار کند و نیمهای که در همان چرخه نفرینشده باقی میماند.
اما مگر در این خانه، عشق جایی دارد؟ رعنا (با بازی تأثیرگذار و هوشمندانه لیلا حاتمی) هم مثل بقیه زخمی است، اما یاد گرفته زخمهایش را پنهان کند، با خنده، با حضور در جمعهایی که فلسفه را میفهمند اما زندگی را نه. او بازی را بلد است، اما علی، هنوز کودک است. هنوز فکر میکند میتوان از این خانه، از این تاریخ، از این چرخه بیرون زد. اما مگر میشود؟ مگر اجازه میدهند؟
«پیرپسر» فقط یک داستان نیست، خودِ سینماست.
نه فقط در اشارههایش به «برادران کارامازوف»، نه فقط در عشق علی به فیلم و تصویر، بلکه در ذات خود، در زبانش، در میزانسنهایی که حرف میزنند، در دیالوگهایی که مثل پتک فرود میآیند. فیلم از اولین نمایش تا آخرین صحنه، تپش دارد، خشونت دارد، درد دارد. هیچچیز در آن قراردادی نیست، هیچ لحظهای از سر تصادف شکل نمیگیرد. هر قاب، زخم دارد.
فیلم، ضربه میزند، زخمی میکند، خفه میکند. انگار که پدر، دستهایش را روی گلوی تماشاگر هم گذاشته باشد و تا لحظهی آخر فشار دهد. لحظهای که حقیقت مثل تیغ فرو میرود، خون جاری میشود، و دیگر هیچکس زنده نمیماند.
«پیرپسر»، یک تراژدی یونانی در دل خیابانهای تهران است.
خانهای که در آن پسران، قربانی پدر میشوند، عشق در سایه خشونت از بین میرود، و انتقام، تنها ارثیهای است که باقی میماند. فیلم، سنگینیاش را روی سینهات میگذارد و حتی پس از پایانش از تو جدا نمیشود. کاش نمیدیدی. کاش هیچکس چنین سرنوشتی را نمیدید.
فیلم تمام نمیشود، سنگینیاش در رگهای تو جاری میشود. کاش هیچکس چنین سرنوشتی را نبیند.
«پیرپسر» فراتر از یک درام خانوادگی است؛ تصویری تاریک از مناسبات قدرت، فروپاشی خانواده و زوال طبقهای که زمانی ستون جامعه بود. فیلم با کارگردانی هوشمندانه و بازیهای درخشان، مخاطب را در سرگردانی و آشفتگی خانهای گرفتار میکند که هیچ راه نجاتی در آن به چشم نمیخورد.
فیلم در جایجای خود از استعارههایی استفاده میکند که در ناخودآگاه مخاطب رسوب میکنند. قبری که غلام میکند، تنها برای دفن یک جسد نیست بلکه تدفین رؤیاها، امیدها و گذشتهای است که همچنان سایه خود را روی شخصیتها گستراندهاند. جملهی نوشتهشده روی دیوار:
“شتاب کردم که آفتاب بیاید، نیامد.”
نهتنها تلخترین پیشبینی ممکن برای آینده این شخصیتهاست، بلکه خلاصهای از مضمون فیلم را نیز در خود دارد.
خانه خانواده باستانی، تصویری از طبقه متوسطی است که در سراشیبی سقوط قرار دارد. دیوارهای کثیف، شلوغی، مشاجرههای بیپایان و بیسرانجام، همه نماد فروپاشی تدریجی این طبقه هستند. فیلم، آشفتگی خانه را به آشفتگی جامعه پیوند میزند، جایی که امیدها به یأس تبدیل شدهاند و رؤیاها پیش از تحقق، در گورهای نامرئی دفن شدهاند.
مصطفی فرجی منتقد سینما و فیلم ساز طی یادداشتی اختصاصی گفت:

در چهلو سومین جشنواره فیلم فجر امسال یه خوبی که داشت بعداز فیلم های بخش مسابقه در سانسی ویژه در ساعت ۲۲ فیلمهای اصلاحی یا باصطلاح توقیفی برای اهالی رسانه اکران بشود که کاری قابل تحسین و ارزشمندی بود .
در ۱۹ بهمن زمزه اکران فیلم سینمایی پیرپسر بود که همگی از این فیلم تعریف و تمجید می کردند و می گفتند که سه و نیم ساعت است (هرچند ۱۹۰ دقیقه بود) و ارزش دیدن دارد.؛
بنده خیلی کنجکاو شده بودم که حتما این فیلم را ببینم. در ابتدا تصورم این بود که پیر پسر همانند دیگر فیلم ا معمولی است. اما وقتی آنرا دیدم هاج واج مونده بودم که این فیلم هالیودیست یا ایرانی؟ اگر بازیگران ایرانی در آن نقش نداشتند قطعا می گفتم فیلم درجه یک هالیوندیست..
باورم نمی شد که یک کارگردان ایرانی این فیلم را ساخته باشد که از همینجا دست استاد اکتای براهنی عزیز را می بوسم و خسته نباشید می گویم که باعث افتخار سینمایی ایران هستی ؛
هرچند این فیلم در جشنوارههای خارجی خوش درخشید و جوایزی دریافت نموده است .بی شک اگر در بخش مسابقه جشنواره فجر۴۳ بود تمام سیمرغ های این دوره را درو می کرد. ین فیلم لیاقت اسکار را دارد (اسکار هم برای این فیلم کم است). کارگردانی عالی وبازی های بازیگران هم عالی بود اما نباید از بازی بینظیر حسن پورشیرازی به سادگی عبور کرد او در این فیلم درخشید.
هرچقدر خواستم نکته ضعفی از فیلم پیدا کنم نتوانستم آنقدر این فیلم زیبا و جذاب با محتوا بود که در ۱۹۰ دقیقه نه احساس خستگی و کسلی رخ نداد و براحتی با فیلم ارتباط برقرار شد . فیلنی فراتر از سینمای ایران .
هر چقدر از فیلم پیر پسر تعریف کنم کم است.
سوالم از مسولین این است که چرا جلوی اکران چنین فیلم های فاخر و ارشمند که مشکلات جامعه را براحتی بیان می کنند را می گیرید؟
و اصلاحیه صادر می کنید مگر این اتفاقات در جامعه ما کم نیست؟ دست های پشت پرده باعث از دست دادن این سرمایه های کشور می شوند که باید فکری بحال آن کرد. در پایان از اکتای براهنی عزیز که چنین فیلمی ساخته تقدیر و تشکر می کنم و به همه عوامل و بازیگران و تهیهکننده محترم بابک حمیدیان عزیز و حنیف سروری خسته نباشید می گویم.
و به آموزشگاههای سینمایی و دانشگاههای هنر توصیه می کنم از این فیلم بعنوان یک شاهکار ایرانی مورد تدریس قرلر گیرد.
با آرزوی موفقیت و سربلندی همه ی عزیزان.
تمجید لقمان مداین منتقد جشنواره فیلم فجر از اکتای براهنی: می نویسم برای عالیجناب اکتای براهنی خالق اثر پرافتخار پیرسر

لقمان مداین منتقد سینما و ادوار جشنواره فیلم فجر در نقدی مفصل و اختصاصی درباره آخرین ساخته اکتای براهنی یعنی پیرپسر که جمعه شب در کاخ جشنواره فجر با حضور رائد فریدزاده رئیس سازمان سینمایی و جمع کثیری از هنرمندان برای اولین بار اکران داخلی شد و به مدت 5 دقیقه با تشویق ایستاده منتقدین، اصحاب رسانه و مردم مواجه گشت، نوشت: امشب اثری را دیدم که وقتی اکران می شود علت ممنوع بودنش را می یابی، سه ساعت و ده دقیقه فیلم نمایش بدهی و مخاطب پلک نزند،یک ساعت پیش از شروع صفی بکشند که انتهایش ناپیداست، سالن جای نفس کشیدن نیست. اکتای براهنی فیلمی ساخته سوای هر آنچه نگریسته اید، اگر به فستیوال می آمد چطور آثار دیگر روی ماندن پیدا می کردند؟ و چه خوب شد نیامد چرا که پیش از گرفتن آبرو در این جشنواره او به آنها اعتبار می بخشید، ای کاش که با کمی عقلانیت کاندیدای ایران در اسکار می شد، هرچند که در جشنواره های غربی خوش درخشیده، اعتبارش دست های منتقدین و اصحاب رسانه و مردمی است که یک صدا برای اسطوره کارگردانی بلند شد.
فیلمنامهاش کاملترین متنی بود که دیده ام، بی هیچ کم و کاستی، ثانیه ای از کشش خالی نمی شود، تعلیق هایش عجیب خودنمایی می کند، در دل درام طنز می آفریند، کلمات بیهوده ندارد، مونولوگ نمی گوید، دیالوگ پردازی اش چکش کاری شده و تمییز است، درز اطلاعات ندارد، آرام آرام و جویده جویده دیتا می دهد، گل درشت نیست، عطف بندی های بی کم و کاست قدرتمند است، عنصر ارتباطی عالی است، پیرنگش آنقدر پر و پیمون است که مثل مهره های شطرنج یک به یک خرده پیرنگ هایش را به خدمت می گیرد، قهرمان و ضد قهرمانی طوفانی دارد، نویسنده آنقدر در شخصیت پردازی موفق بوده که گره گشایی نمی کند چراکه کاراکتر بالغ شده و می تواند از پس خود بر بیاید، هر کدام روان شناسی مجزای خود را دارند، جذاب آغاز می شود، تمام عیار ادامه می یابد و میخکوب کننده تمام می شود.
کارگردانی دوم، یعنی تدوین فیلم بسیار حرفه ای است، به قدری نماها را با دقت چیده که ریتم اثر نمی افتد، ضربان را در دست گرفته، کانون توجه را حفظ کرده، کات هایی مرتبط و با دقت زده که ما را با یک شاهکار مواجه می سازد، فیلمبرداری مهمی داشت که ثانیه ای از تجربه خالی نبود، زمین بازی را شناخته بود، آن حرکت های دوربین منحصر به فرد، آن زوایای کم نظیر، آن استقراری های به موقع که اثر را فرسنگ ها بالا می برد.
موسیقی متن فضاساز بود، روح مخاطب را به کنترل در می آورد، کنش را همراهی می کرد، تنش را تقویت می کرد، احساسات را برانگیخته می کرد، بر پلان هایی استوار بنا شده و پر افتخار ظاهر شد.
با یک اصلاح رنگ و نور موفق مواجهیم، به خوبی روان شناسی رنگ را می شناسد، پشت هر رنگی تحلیلی نهفته، طراحی صحنه و لباس حساب شده است، مطابق با شخصیت و طبقه اجتماعی و جایگاه افراد طراحی شده و گریم درجه یکش مهر تکامل را بر فیلم کوبیده است.
بازیگرانش را چگونه نقد کنم؟ یک به یک؟ مگر کسی در این جمع ضعیف بود که گله کنم؟ مگر کسی کم گذاشت؟ عالی بودند، آن آسودگی در کلام، آزادی و استقلال عملی که حین ایفای نقش داشتند، آن عمق دادن های بی نظیر و پرمفهوم، صدا و حرکات بدنی که با متن هماهنگ بود، رهایی جسمانی داشتند و منقبض نبودند، از اسلوب های زیبایی شناسی بدن بهره مند بودند، به کاراکترها بعد داده بودند، از الگوهای مکرر پرهیز می کردند به سمت تجربه اولین بار گام بر می داشتند، انرژی خود را به قدر اقتضای صحنه مصرف می کردند، میمیک پرروح و معنوی شان، صادقانه بودن آوای کلامشان، اعمال پیچیده ای که به کار می بردند تا در صحنه بیکار نباشند، مثل سیگار کشیدن و نوشیدنی خوردن و غذا خوردن، همه و همه بنا به نقششان در آنها نمود و بیداد می کرد و تحسین برانگیز بودند.
هنر کارگردان را در انتخاب زوایای دوربین می دیدی، در نوع نورپردازی، در صدا و موسیقی، در تیتراژ، درتدوین، در بازی های منحصر به فردی که بیرون کشیده بود، از چکش کاری کردن فیلمنامه و از اینکه می داند چه می خواهد بسازد.
این اثر را باید بارها برای اکثر کارگردانان امسال جشنواره پخش کنند تا فیلم سازی را یاد بگیرند، محتوایش پدرکشی نیست، هرکس که این را می گوید از قدرت فیلم وحشت کرده، سیاسی نیست و هرکس که این را می گوید دروغ گفته، منکراتی نیست و هرکس که این اتهام را زده خوب است آثار پرفروش دولت سابق را ببیند.
اثر پیرپسر نه محتوایش مشکل دارد و نه منکراتی است و حضرات اگر باور ندارند در پیشگاه مردم دعوت می کنم برای مناظره، خدا را بر استبداد خود ناظر ببینید که هم خلاف نظر شخص رهبری عمل می کنید و به گفته ایشان کج سلیقه اید، هم خلاف خواست مردم که عیال الله هستند، بدانید این کلام قرآن است که هرکس استعدادی را بکشد گویی قتل کرده و عقوبت دارد، سینماگران را با جهل خود نرانید که آمران این تصمیمات دگم قطعا در زمین بازی اسرائیل قرار دارند، یک بار دیگر هم اکتای براهنی را برسر فیلمنامه عنکبوت اذیت کردید و دیدید یک نفر پیدا شد تا با سرقت فیلمنامه عنکبوت مقدس را بسازد و هزینه ای گزاف پرداخت کردید و آنجا تازه به زبان آمدید عنکبوت ایرج زاد به نویسندگی جناب براهنی هیچ مشکلی نداشت.
من هنوز اثر قاتل وحشی را ندیدم، بنا شده در آخرین روز جشنواره اکران شود، پیرپسر بهترین فیلم بود، اکتای براهنی بهترین کارگردان، اگر حسن پورشیرازی را ندیده بودم می خواستم بگویم رضا بابک عزیز بهترین بازیگر نقش اول مرد است که امشب نظرم عوض شد، با یک حسن پورشیرازی خاص مواجه بودیم، که نقش را شخصی سازی کرده بود و می درخشید، میان مهیار شاپوری در بازی خونی و شکیب شجره در دست تنها دو به شک بودم که حامد بهداد در پیر پسر را دیدم و برایم یقین شد که تا اینجا بهترین بازیگر نقش مکمل مرد بوده است.
مشکل اکثر آثار امسال تدوین بود و وقتی تدوینش را دیدم می توانم بگویم هیچ نقصی نداشت و تا اینجا بهترین تدوینی بود که لمس کردیم.
هرچند پیرپسر در بخش مسابقه نیست اما با دیدن این فیلم دیگر جشنواره مهم نیست، پیرپسر در نگاه منتقدین جوایزش را درو کرد.
آفرین به یکایک عوامل این اثر ماندگار و درخشان.

سخن برخی از عوامل فیلم پیرپسر
محمد ولی زادگان با اشاره به فعالیتش در سینما ادامه داد:
در سینما تجربه همکاری با محمد رسولاف در فیلم «شیطان وجود ندارد» را داشتم که در یکی از اپیزودهای آن نقش یک سرباز را ایفا کردم.

وی افزود: سال گذشته و در هلند و جشنواره روتردام که فیلم «پیرپسر» اکران و بهشدت تشویق شد هم همهمان لذت بردیم اما واقعیت این است که اتفاق و کیفیت تجربهای که اینجا و در کشور خودمان در کنار مخاطبان تجربه کردیم، چیز دیگری بود و یقه همهمان را گرفت. این یک نعمت است و امیدوارم مردم ایران بتوانند فیلمهایی از این جنس را در سینماهای خودمان تماشا کنند. پشت هر فیلم رنجها و زندگیهایی است که کاش با توقیف از کنار آنها عبور نکنیم.
ولیزادگان با حضور در برنامه «کافه آپارات» در گفتگو با فریدون جیرانی درباره دعوت به فیلم «پیرپسر» گفت: وقتی به دفتر پروژه دعوت شدم، از آنجایی که شنیده بودم برای نقش رضا با خیلیها صحبت شده تقریبا مطمئن بودم که قرار نیست انتخاب شوم اما در یک گفتوگوی ۲۰ دقیقهای با اکتای براهنی، انرژیای گرفتم که با خودم گفتم، شد! اکتای و حامد برای رسیدن به این جنس بازی، بسیار به من کمک کردند.
وی افزود: این فیلم و اتفاقاتی که برای آن افتاد واقعا همان چیزی بود که انتظارش را داشتم و الان یکی از ترسهایم این است که بعد از این چه میخواهم بکنم. نمیدانم بعدتر چه اتفاقی برایم رخ میدهد اما به آنچه امروز به نام «پیرپسر» روی پرده می رود، افتخار میکنم.
آناهیتا تیموریان، طراح صحنه فیلم پیرپسر طی یادداشتی نوشت:
فیلم پیرپسر فارغ از تمامی توانمندیهایش، فارغ از فیلمنامه ی چند لایه و پر مغزش، فارغ از کارگردانی دست اول و بی تکرارش، فارغ از بازیهای هنرمندانه ی بازیگرانش، سوای ارکستر خوش صدایی که نور و صدا و دیگر عوامل صحنه در کنار هم بر پا کرده اند، آنی دارد که برای شخص من بسیار ستودنی است.

پیرپسر دست خرد جمعی را می گیرد می نشاند پای حرف، روح جمعی را مقابل آینه می گیرد تا ببیند خودش را و با خود بی پرده سخن بگوید، ببیند استدلالهایش را، بشنود صدای طغیان غرایضش را و بداند و به یقین بداند که خوب باشد، اگر که حتی همه بد بودند، خوبی سرمایه پیرپسر است.
به عنوان طراح صحنه فیلم پیرپسر بسیار قدردان و مفتخرم که اقبال حضور در این اثر ماندگار را در کنار دیگر بزرگان داشته ام.
گروه صبور ، توانمند و عزیز فیلم پیر پسر، با تمام نادانسته هایم ساختید و روز به روز به من یاری رساندید، از تک تک شما سپاسگزارم.
در جهان موازی شهری را می بینم که جوانانش با شور و اشتیاق در صفهای طولانی پا به پا می کنند ، و صدای قهقهه خنده هایشان ، خش صدای موتور سیکلتها را گرفته است. حالا امشب ، همین امشب برف هم بر چهره های سرخشان نشسته، دارند می روند سینما ، دارند می روند کنسرت ، تئاتر، دارند می روند پیرپسر را ببینند، آه اگر که روی پرده بود.
پوسترهای فیلم پیرپسر



