نقد سورنا عباسی بر سریال شکارگاه/ ضعف بارز در طراحی شخصیت قهرمان و ضد قهرمان

به گزارش آژانس خبری سینمادرام، سورنا عباسی منتقد سینما طی یادداشتی اختصاصی به نقد و بررسی مفصل سریال شکارگاه پرداخت و نوشت:

سریال “شکارگاه” به کارگردانی نیما جاویدی، اثری است که با رویکردی متفاوت و فضایی مرموز، به میدان آمده، قسمت اول “شکارگاه” بدون شک ویترینی قدرتمند برای این سریال بود. تعلیق عمیق، ریتم تند و تدوین حساب‌شده‌ای داشت که مخاطب را به سرعت درگیر قصه می‌کرد و مشتاق تماشای ادامه آن می‌ساخت. این قسمت با چینش منحصر به فرد خود، یک شاهکار تدوین را به نمایش گذاشت و امتیاز کامل را برای جذب اولیه مخاطب به دست آورد. با پخش سه قسمت ابتدایی، این سریال توانسته نقاط قوت و ضعف خود را به نمایش بگذارد که در ادامه به تفصیل به آن‌ها می‌پردازیم.

با پیشروی داستان و رسیدن به قسمت‌های دوم و سوم، شاهد تغییراتی در فیلمنامه و ریتم روایی هستیم. به نظر می‌رسد که فیلمنامه کمی عجولانه پیش می‌رود و این عجله گاهی باعث می‌شود سیر تحول شخصیت‌ها و رویدادها مسیر منطقی خود را طی نکند. این موضوع در کنار تدوین‌هایی که گاهی سکته‌دار به نظر می‌رسند، باعث افت کیفیت نسبت به قسمت اول شده است. همچنین، ریتم قسمت سوم کمی از تندی قسمت‌های اول و دوم کم شده است. منطق روایی سریال، به خصوص در سکانس‌های اکشن، دچار مشکل است و شاید بهتر بود تمرکز بیشتری بر روی سکانس‌های درگیری گذاشته می‌شد.

با این حال، فیلمنامه “شکارگاه” از نظر داستانی دارای قصه، ایده و توانایی روایت است. هر قسمت خرده‌پیرنگ‌هایی را پیش می‌برد که مکمل پیرنگ اصلی هستند. وجود تعلیق‌های عالی و ترسیم عنصر ارتباطی قوی بین شخصیت‌ها، همچنین مشخص بودن خواسته‌های آن‌ها، از نقاط قوت متن محسوب می‌شود. فضاسازی و داستان‌پردازی نیز مورد تحسین قرار گرفته و فضای سرد و متفاوت سریال، برخی آن را شبیه به “سرخپوست” (فیلم قبلی نیما جاویدی) دانسته‌اند که داستانی معمایی در بستر تاریخ دارد. هوشمندی زیادی در نگارش فیلمنامه دیده می‌شود و نیما جاویدی با علاقه به روایت‌های پر رمز و راز، در این سریال نیز مخاطب را غافلگیر می‌کند.

یکی از مهم‌ترین انتقادات وارده به “شکارگاه” تا اینجای کار، عدم شکل‌گیری کامل و ضعیف بودن شخصیت‌های قهرمان و ضدقهرمان است. شخصیت‌پردازی‌ها در سریال دچار ایراد هستند و برای معرفی شخصیت‌ها به المان‌های دم دستی متکی شده است. این ضعف در پردازش شخصیت‌ها، به ویژه قهرمان داستان، باعث شده که حتی بازی پرویز پرستویی، با وجود توانایی‌های بالایش، آنطور که باید به چشم نیاید. به نظر می‌رسد شخصیت‌پردازی و دیالوگ‌پردازی برای این بازیگر در این نقش، آنطور که باید چکش‌کاری نشده است.

در مورد انتخاب بازیگران، تیم بازیگری به طور کلی به درستی انتخاب شده‌اند و برای نقش‌هایشان زحمت کشیده‌اند. بازیگران خوب و روان ظاهر شده‌اند و توانسته‌اند نقش را شخصی کنند و دیالوگ‌ها را با قالب زبان و بدن خود همسو سازند. استفاده از اعمال پیچیده‌ای مانند غذا خوردن، آرایش کردن یا سیگار کشیدن در حین نقش‌آفرینی، باعث شده بازیگران در صحنه‌ها بیکار نباشند و به باورپذیری نقش کمک کرده است. الهام پاوه نژاد نیز با نقشی متفاوت بازگشته و بازی او از نقاط قوت کار محسوب می‌شود.

با این حال، دو نقش “پری” و “فروغ” استثنا هستند. بازیگر نقش فروغ تسلط کاملی بر میمیک صورت خود ندارد و در بازی خود ابتکاری برای پر کردن لحظات “بیکاری” ندارد و همواره حالتی غمگین را به نمایش می‌گذارد، که این ضعف را گویا از سریال “جیران” با خود به همراه آورده است. در مورد بازیگر نقش پری، صدای او کمی زمخت به نظر می‌رسد که شاید برای این نقش مناسب نباشد. با این حال، او بر بدن و میمیک صورتش تسلط دارد. برخی از ضعف‌های او نیز ممکن است به دلیل حضورش کنار بازیگران پرسابقه بیشتر به چشم بیاید و امیدواریم در ادامه سریال و فرو رفتن بیشتر در کالبد نقش خویش، این موارد مرتفع شوند.

در زمینه دیالوگ‌پردازی‌ها، شاهد هوشمندی فراوانی هستیم. دیالوگ‌ها اغلب تا حد زیادی چکش‌کاری شده، صیقل یافته و خوب و روان هستند. سازندگان اثر با درایت عمل کرده‌اند: آن کس که توانایی ادای لهجه ندارد، اجازه یافته است که راحت و بدون لهجه صحبت کند، در حالی که بازیگرانی که لهجه را می‌شناسند، میدان پیدا کرده‌اند تا با گویش محلی خویش حرف بزنند. همین رویکرد باعث شده است که دیالوگ‌ها طبیعی به نظر برسند و مخاطب را اذیت نکند، که این خود یک نقطه قوت محسوب می‌شود.

نیما جاویدی در مقام کارگردان، در برخی بخش ها خوب عمل کرده و در برخی دیگر ضعف‌هایی از خود نشان داده است. در زمینه طراحی صحنه و لباس و فیلمبرداری، این جنبه‌ها به خوبی انجام شده‌اند و از نکات مثبت “شکارگاه” به شمار می‌روند. میزانسن، نورپردازی، گریم خوب، تدوین به نسبت خوب و قاب‌بندی استاندارد و همچنین انتخاب بازیگر مناسب (به جز پری و فروغ)، عملکرد قابل قبولی داشته است. اما کارگردان در عدم چکش‌کاری فیلمنامه و کاشت بسیار زیاد دوربین به صورت ثابت و نگرفتن بازی استاندارد از برخینقش آفرینان، ضعف‌هایی داشته است.

گریم در “شکارگاه” یک شاهکار تحسین‌برانگیز است. همه چیز طبیعی به نظر می‌رسد؛ از خط چشم و سایه‌های چشم گرفته تا ابروهای برجسته و فاندیشن‌های پوست درجه یک که انعکاس نور را خنثی می‌کنند. چین و چروک گردن، ریش، ته ریش، جای زخم و عرق، هیچ‌کدام اغراق‌آمیز نیستند. از سایز ابروها می‌توان شخصیت فرد را حدس زد و چهره‌پرداز این اثر کاملاً موفق بوده است. این دقت در گریم به فضاسازی و باورپذیری شخصیت‌ها کمک شایانی کرده است.

صداگذاری نیز دارای اتمسفر بوده و به خوبی فضاسازی می‌کند. صدا تمیز، بدون نویز و به خوبی سینک شده است که به کیفیت کلی اثر می‌افزاید.

سریال “شکارگاه” با وجود اینکه در سه قسمت ابتدایی خود، توانایی‌های بالقوه‌ای برای تبدیل شدن به اثری ماندگار را نشان داده است، اما با نقاط ضعفی نیز روبرو است. تعلیق‌های عالی، قصه جذاب و هوشمندی در فیلمنامه از نقاط قوت آن است. با این حال، این تازه سه قسمت ابتدایی است و امیدواریم که در قسمت‌های آتی شاهد درخشش پتانسیل‌های بیشتر و رفع ایرادات موجود باشیم.

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا