نقد صاحبه پویان مهر منتقد سینما بر فیلم سعید روستایی/ زن و بچه درامی اجتماعی با پیام های جامعه زنان و میزانسنهایی خفقان آور

به گزارش آژانس خبری سینمادرام، صاحبه پویان مهر منتقد سینما طی یادداشتی اختصاصی به نقد و بررسی فیلم زن و بچه واپسین ساخته سعید روستایی پرداخت و نوشت: زن و بچه جدیدترین اثر سعید روستایی است که باز هم دست بر درامی اجتماعی گذاشته و با هدف قرار دادن جامعه زنان، پیامهایش را منتقل میکند. روستایی در این اثر زنانی را به تصویر میکشد که هریک به نوعی درگیر جنگ با خود برای زندگی هستند. راستش را بخواهید همیشه از انتخابهای او برای ساخت جهان فیلمهایش متعجب میمانم، زیرا ایدههایی را برمیگزیند که هرروزه شاهد آنهاییم اما اندک افرادی هستند که به آن فکر کنند درواقع باید گفت او یک فیلمساز دغدغه مند است و ارزش هنری یک اثر برایش مهم است.
شاید در ابتدا درک اینکه فیلم چه میخواهد بگوید برای مخاطب سخت باشد چرا که یک سوم ابتدایی اثر کاملا آرام و صرفا برای معرفی کاراکترها پیش میرود اما میتوان گفت خط پیرنگ اصلی حول محور مادری است که در تلاش برای کنار آمدن با سوگ و ناکامیهای خود در مقابل خانوادهای است که نه تنها درکش نمیکنند بلکه ناخواسته بر او زخمهای عمیق میزنند، البته باید گفت در عمق این قصه جامعهای به تصویر کشیده میشود که زنان آن قربانی هوسرانی مردان شده و توان پذیرش ضعف خود را ندارند.
فیلمنامه ساختاری سه پردهای دارد که حدود صدوسیوهشت دقیقه به طول میانجامد. نقاط قوت بسیار دارد اما باید بگویم که ضعفهایی نیز بر آن وارد است که در ادامه به آنها اشاره خواهم کرد.
سکانس افتتاحیه برای نشان دادن جامعه هدف انتخاب خوبی است، کلینیک زیبایی که در آن پر است از زنانی که در تلاش برای بهتر کردن ظاهر خود هستند تا پسندیده شوند. از طرف دیگر جز کارهایی است که موفق میشود بعد از عطف اول شوکی جسورانه به مخاطب دهد و او را راغب به دیدن ادامه اثر کند.
قهرمان مهناز ( با بازی پریناز ایزدیار) میباشد. او کسی است که مدام درگیر مسائل مختلف شده و سعی بر رفع آنها دارد و سرانجام نیز به رشدی معنوی همانگونه که از او توقع میرود میرسد. قوی است و میتواند مخاطب را با خود همراه کند.
ضدقهرمان حمید است، زیرا با قدرت تمام بنا بر کاراکتری که از او تعریف شده مسیر رشد قهرمان را سخت و پیچیدهتر میکند، در آخر نیز تغییری از نظر شخصیتی نمیکند و ضدارزش باقی میماند، قوی است و بر کشش اثر میافزاید.
خواهر همسر مرحوم مهناز ضد ارزشی است که با فاش کردن حقیقت تبدیل به ارزش میشود.
عطف اول زمانی رخ میدهد که حمید در مراسم خواستگاری از مهناز شیفته خواهر جوان او میشود، دقیقا اینجاست که چالش اصلی وارد ماجرا میشود و کشمکش شروع میشود.
اوج اصلی در دادگاه هنگامی که ناظم مدرسه نسبت به مهناز نرم میشود و بر علیه او شهادت نمیدهد اتفاق میافتد، در این زمان است که حقیقت بر همه روشن میشود.
عطف دوم جایی اتفاق میافتد که قهرمان انتقامش را میگیرد، او با قطع کردن دستگاه اکسیژن از پدرشوهرش و به نظاره نشستن مرگ او به آن چیزی که در دل طلب دارد میرسد، گویی انتقام علیار را میگیرد و نتیجه آن میشود در آغوش گرفتن فرزند خواهری که به او خیانت کرد.
پایان بندی اثر را بسیار دوست داشتم در صحنهای حمید روی تراس خانه مادرزنش است و مهناز نیز در اتاقی که به آن تراس دید دارد دیده میشود، هردوی آنها مشغول سیگار کشیدن هستند، هنگامی که مهناز از پشت شیشه به حمید خیره میماند تصویر قاب عکس علییار نیز در شیشه دیده میشود، این دقیقا جایی است که سفر قهرمان صورت گرفته و کارگردان میگوید که حمید نیز مانند علییار دیگر برای قهرمان مرده محسوب میشود، همین مساله سبب میشود بلند شود، نوزاد را در آغوش بگیرد و بغض فرو دادهاش را بشکند.
فیلمنامه زن و بچه در کاشتهای خوب قبل از رخداد وقایع اصلی بسیار دقیق عمل میکند، هیچ کاراکتری نیست که با معرفی درست و قبل از عطف اول وارد صحنه نشود و هیچ اتفاقی نیست که قبل از رخ دادن به آن اشاره نشده باشد، برای مثال میتوان به سکانسی در اوایل فیلم اشاره کرد که در آن مادربزرگ پیتزا سفارش داده و گفته میشود که علیار ماکارانی دوست ندارد، همین امر سبب بحث او با پدربزرگش ( با بازی حسن پورشیرازی) شده که منجر به اتفاقی تلخ میشود از این قبیل موارد بسیار در فیلم دیده شد.
دیالوگپردازی نیز جز نقاط قوت اثر است، جملات به اندازه و دقیق طراحی شدهاند، درز اطلاعاتی نمیدهند و در اکثر مواقع با حداکثر کلمات مفهوم را بیان میکنند.
یکی از مواردی که بعنوان ضعف وارد بر اثر دیده شد پرش زمانیای بود که سبب کمرنگ کردن ویژگیهایی که در کاراکتر مهناز و حمید توقع میرفت، شد و اگر بازی حرفهای بازیگران نبود شاید با یک اثر نامنسجم طرف میشدیم. هدف بر این بوده شاهد مادری باشیم که علاوه بر شکست عاطفی داغدار فرزند خود میشود و تمام تلاشش را میکند تا مرگ او را گردن دیگران بیندازد و خودش را از عذاب وجدان مقصر بودن نجات دهد اما گذر زمانی که با دیالوگ متوجه آن میشدیم یکپارچگی را از بستر جاری اثر میگرفت و حسی که در مخاطب ایجاد میکرد را میشکست، و یا توقع میرفت برای نشان دادن انحراف اخلاقی حمید از صحنههای بیشتری نظیر کاری که در روز خواستگاری انجام داد، استفاده کنند نه اینکه در چند صحنه با دیالوگ این مساله عنوان شود.
با وجود ایرادی که ذکر شد، نمیشود گفت طراحی کاراکتر ضعیف بوده است بلکه باید گفت نیاز به بازنگری و تغییراتی داشت که باید انجام میشد، با این وجود ما با مادر داغدار همذات پنداری کردیم، حمید را شناختیم و روحیه منفعل و ترسوی فرحناز و مادرش را نیز دیدیم، البته لازم به ذکر است که کاراکتر علیار، ندا و مادربزرگ و پدربزرگشان سه تا از بی نقص ترین طراحیهای کاراکتر اثر به حساب میآیند.
بازی تمامی بازیگران خوب نیست بلکه خیره کننده است، کوچکترین نقصی در هیچکدامشان دیده نمیشود همگی باور پذیر و واقعی جلوی دوربین ظاهر شدهاند، لحن مخصوص خود را دارند و با کاراکتر یکی شدهاند، پریناز ایزدیار یکی از بهترین بازیهای خود را هنگام دیدن مرگ علیار و البته در ادامه از خود نشان داد، پیمان معادی دقیقا شبیه به مردی شد که بالهوس است و برای به دست آوردن زنی که چشمش را بگیرد بر هر اصول اخلاقیای پا میگذارد، حسن پورشیرازی بینظیر است او جوری با نقشش یکی شده که در خاطر میماند، منصور نصیری نیز هرچند نقش کوتاهی دارد اما نشان میدهد کاربلد و حرفهای است او از بدن و صورتش برای بیان دیالوگها بازی میگیرد و خشک و تصنعی رفتار نمیکند، اما سینان محبی، او موفق شد یک پسر نوجوان را که شور و هیجان کنترل نشدنی دارد و شاید به بلوغ زودرس دچار است را در ذهن ما ماندگار کند و همینطور آرشیدا درستکار که بسیار زیبا نقشش را شناخته و آن را بازی میکند، دختری که تمام حواسش به مادرش است و شاید تنها کسی باشد که مهناز را درک میکند.
تیم گریم کار خود را درست انجام داده و کمک به درک عمق درام میکند. بهترین حالت آن را بر چهره مهناز میبینیم، ما با زنی رنج کشیده از هر نظر و البته سوگوار مواجه هستیم، چهره بی رنگ و سیاهی دور چشم و لبهای خشک او تماما دیالوگهایی است که لازم به بیان آن برای نشان دادن احوالات درونی شخصیت نیست، خلاصه بگویم گریم موفق بوده است که فضای بصری را تکمیل کند و به محسوستر شدن اختلال درونی شخصیتها و یا حالات روحیشان در هر برهه از زمان کمک کند.
طراحی لباس نیز مناسب موقعیت و شرایط است، شیده محمودزاده نقش کلیدی در بازسازی حجاب و پوشش واقعگرایانه زنان در جامعه ایرانی داشته است. ما مهناز را دائما در لباسهایی ساده در طبقه اجتماعی متناسب با شرایط زندگیاش میبینیم، این نکته فقط در رابطه با شخصیت اصلی نیست بلکه در رابطه با تمامی کاراکترهاست مثلا حمید را با لباس فرم (E.M.S) میبینیم و پی به شغل او میبریم پس میتوان گفت طراحی لباس گویای هویت افراد است. از روانشناسی رنگ نیز بهره مفید بردهاند، صحنه قمار بازی کردن علیار در مدرسه را بخاطر بیاورید، سوئیشرتی مشکی به تن دارد، این یعنی از درون احساس قدرت و برتری نسبت به اطرافیانش دارد و یا در سکانس خواستگاری، فرحناز شومیزی سفید به تن دارد که این نشان از معصومیت و پاکی دختری جوان است که قرار است طعمه شود. به طور کل باید بگوییم در این بخش نیز موفق عمل کردهاند.
طراحی صحنه در زن و بچه با زبان بصری قدرتمند تصویری از زن را ارائه میدهد که در حصار فشارهای داخلی در خانه و خانواده و اجتماع گرفتار است. مخاطب با دیدن فضای خانه حس اضطراب و بیپناهی را دریافت میکند البته که نورپردازی هدفمند نیز به کمک آن آمده است. فضای داخلی خانه با رنگهای خنثی و بافتهای ساده طراحی شده که به طور هوشمندانه بستر مناسبی برای بازی با نور ایجاد میکند. انتخاب رنگهای سرد در دکور – خاکستری، آبی و سفید چرک- با نورهای فلورسنت یا طبیعی فیلتر شده همراه میشود تا حس بی روحی و سردی روابط انسانی را القا کند این روند ادامه دارد تا میرسیم به صحنه در آغوش گرفتن نوزاد توسط مهناز، تا قبل از آن فقط از نورهای سرد استفاده شده است اما در آن صحنه نور زردی که از پنجره به داخل خانه میتابد معنای روشنی از زنده شدن امید در دل قهرمان است، این یکی از بهترین انتخابهایی بود که میتوانستند داشته باشند تا یک صحنه سینمایی تمام عیار را به رخ بکشند.
تدوین کمی جای تامل دارد، درمواردی صحنههای مازاد دیده میشود، ریتم در یک سوم ابتدایی پایین است و بعد از شروع چالش بالا میرود اما باید گفت که اتصال نمای مرتبط و ادغام تصاویر خوبی دارد، با تمام این موارد ذکر این مورد که با وجود پرش زمانی در متن فیلمنامه موفق به اتصال منسجم صحنهها شده است نشان از حرفهای بودن تیم تدوین است.
سعید روستایی کارگردان باهوش و خوشسلیقه ایران باز هم موفق به ساخت اثری خوب در کارنامه کاریاش شده است، او در این کار با خلق فضاهای بصری تیره و بسته، قاببندیهای تنگ، نورپردازی سرد، میزانسنهای خفقان آور جهانی را خلق کرده که در خاطر میماند، روستایی جز معدود کسانی است که سینما را میشناسد و جسورانه ضعفها را با زبان تصویر به نمایش میگذارد.