نقد جعفر گودرزی: فیلم خاتی از زن، طبیعت و زخمی که التیام نمی یابد گفت!

به گزارش آژانس خبری سینمادرام، جعفر گودرزی رئیس انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران نوشت:
در خاتی، آتش نهتنها در دل جنگل، بلکه در دل زن و طبیعت زبانه میکشد. این آتش، حادثهای گذرا نیست، بلکه پژواکی از خشونتی است که بر زمین و زن رفته است. اما فیلم هرگز نمیگوید این آتش از کجا آمده؛ آیا مردان ایل برای بیرون کشیدن خرس، جنگل را شعلهور کردهاند؟ یا این سوختن، سرنوشت محتوم هر آن چیزی است که در برابر سنت قد علم میکند؟ در اینجا، طبیعت دیگر پسزمینهی داستان نیست، بلکه شخصیتی زنده، زخمی و مرگبار است که در همپوشانی با خاتی، سرنوشتی یکسان را به دوش میکشد. جنگل، زن، خرس—هر سه در بند، هر سه در آستانهی سوختن.
اما فیلم، نبرد زن و طبیعت را تنها سطح ماجرا نمیبیند. در اعماق آن، نزاعی شدیدتر در جریان است: جنگ زن با تقدیری که برایش نوشتهاند. خاتی هم مادر است، هم درمانگر، هم زنی که برخلاف قوانین ایل، فرزندانش را خود برمیگزیند. خرس در بند، تصویر خود اوست—موجودی رامنشده که باید تسلیم شود. این زنان، همچون طبیعت، زخمیاند. زخمهایی که در دستهای خاتی پراکندهاند و هیچ درمانی برایشان نیست.
سارا بهرامی، در نقش خاتی، سکوت را به خنجری در جان مخاطب بدل میکند. در گامهای سنگین، نگاههای فروخورده، و نفسهایی که سرکوب را نفس میکشند، زنی را میبینیم که از درون میسوزد، اما زانو نمیزند. چشمانش، همچون آتشی زیر خاکستر، بیصدا فریاد میزنند. بازی او، بدون اغراق و بینیاز از دیالوگهای شعاری، تصویری از زنی است که حتی در خاموشی، نعرهای از سرکوب و ایستادگی است.
اما فیلم همیشه همپای خاتی نمیایستد. در لحظاتی که باید زمین زیر پای تماشاگر بلغزد، فیلم به دیالوگ پناه میبرد. صحنهی شکار خرس، که میتوانست لحظهی سرنوشتسازی باشد، تعلیق لازم را ندارد. دوربین، بهجای آنکه تماشاگر را میان اضطرابِ شکار و وحشتِ خرس معلق نگه دارد، به نزاعهای کلامی پناه میبرد و بار احساسی صحنه را سبک میکند. فیلمنامه، بهجای خلق تنش در میزانسن، در گفتار متوقف میشود.
بااینحال، پایانبندی، زخمی است که تا مدتها میسوزاند. درحالیکه روستا در جشن تولد فرزند قباد غرق است، خاتی، آرام و استوار، خانه را ترک میکند. این حرکت، همچون خنجری در جان ایل فرو میرود، اما هیچکس صدای فرورفتنش را نمیشنود. زنی که زخمهایش را در دل دارد، اما در زنجیرِ تقدیر نمیماند. زن، طبیعت و زخمی که هرگز التیام نمییابد…