نقد جعفر گودرزی: اشک هور فیلمی است بی ادعا

به گزارش آژانس خبری سینمادرام، جعفر گودرزی رئیس انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران نوشت:
اشک هور،نه فقط یک فیلم جنگی، بلکه مرثیهای است بر فقدان، بر سرزمینی که در دل خود شهامت و غربت را یکجا حمل میکند. فیلم تلاش دارد از مسیر بازخوانی سرنوشت علی هاشمی، به هورالعظیم بهعنوان جغرافیای زندهی یک تراژدی نگاه کند.
فیلم با دو لایهی زمانی پیش میرود؛ یکی در گذشته، زمانی که علی هاشمی در دل جنگ با سرنوشتی محتوم دستوپنجه نرم میکند، و دیگری در حال، جایی که حقیقتی مدفون، آرامآرام از دل خاک بیرون کشیده میشود. روایت بین این دو زمان با فلشبکهایی به هم پیوند میخورد، نه فقط به عنوان ابزاری روایی، بلکه بهمثابهی پُل میان دو فقدان: فقدان یک قهرمان و فقدان حقیقت.
دستاورد اصلی فیلم، تمرکز بر ساحت مادر است. برخلاف بسیاری از آثار جنگی که نبرد و حادثه صرف را در میدان و میان سربازان دنبال میکنند، “اشک هور” میدان نبرد را به درون خانه میکشاند، جایی که مادر، با یقین تلخی که در عمق چشمانش موج میزند، هنوز در را باز میگذارد و هنوز قلبش با هر در زدن میلرزد.
فیلم در سکانسهای جنگیاش، بهویژه در نمایش لحظات شیمیایی شدن منطقه و فروپاشی مقاومت، از ضرباهنگ و تعلیق بهره می برد. اما اوج حس و حال فیلم، در صحنههایی است که به سکوتهای مادر پناه میبرند، جایی که چشمان او، قصهی ناگفتهی هزاران مادر دیگر است. او هور را لمس میکند، انگار که خاک را نفس میکشد، و اگر میشد اشک اورا جمع کرد، شاید میشد هور را زنده کرد.
فیلم در صحنههای جنگی و بازنمایی فضای جبهه، بهویژه لحظات حملات شیمیایی و سقوط مقاومت، از لحاظ فضاسازی موفق عمل میکند. اما جایی که میتوانست عمیقتر به لایههای درونی شخصیتها نفوذ کند، گاه در دام شعار گرفتار میشود. تمرکز بر ساحت مادر، نقطهی قوت فیلم است؛ اما تأکید بر مظلومیت، بیش از آنکه به درام خدمت کند، در جاهایی فیلم را به مرز سانتیمانتالیسم میکشاند.
پایانبندی فیلم، با تصویر پوتینهای خشکشده در دل هور بیجان و بازگشت خیالی علی هاشمی به آغوش مادر، ضربهی عاطفی خود را بینقص فرود میآورد. اینجا، واقعیت و رویا، مرگ و زندگی، در هم تنیده میشوند. فیلم به جای ارائهی یک پاسخ قطعی، مخاطب را با حسی از اندوه و احترام ترک میکند.“اشک هور” فیلمی است بی ادعا که جنگ را نه در جبههها، که در دل و جان آدمها دنبال میکند. روایتی از وفاداری، از زخمهایی که نه زمان مرهمشان شد و نه خاک توانست پنهانشان کند.
فیلمی که میتوانست با حفظ ریتم از نظر دراماتیک یکدستتر و تأثیرگذارتر باشد، اما در نهایت، در سکوت و اشکهای مادران جاودان میشود…