نقد آرش فهیم منتقد سینما بر قسمت نخست سریال نرگس آبیار: رفتن سراغ یک متن ادبی، قابل افتخار و ارجمند است. منتها..

به گزارش آژانس خبری سینمادرام، آرش فهیم روزنامه نگار و منتقد سینما طی یادداشتی در خصوص قسمت اول سریال توقیف شده سووشون اثر نرگس آبیار نوشت:
اقتباس از رمان «سووشون» برای ساخت یک سریال، اتفاق مهم و خوبی است، اما افسوس که نرگس آبیار این سریال را طوری ساخته که حداقل در قسمت اول، دچار فرمی سرگردان، دوربینی گیج، روایتی پر دستانداز و کسل کننده و محتوایی متناقض است. از همه غمبارتر اینکه اقتباس از رمان سترگ سیمین دانشور در این سریال طوری اتفاق افتاده که فقط افرادی که این رمان را خوانده اند و با تاریخ معاصر آشنایند توان برقراری ارتباط با سریال و دنیای برساخته در آن را دارند!
قبلا طی یادداشتی منتشر شده در رسانهها از ساخت سریال سووشون دفاع کرده و نوشته بودم علاوه بر مطرح و برجسته شدن رمان سووشون که از آثار بیبدیل ادبیات معاصر ایران محسوب میشود، به تصویر کشیدن این متن، نور انداختن به گوشهای تاریک از تاریخ سده اخیر ایران ماست؛ دورهای پربلا و بلوا که ماحصل سلطنت رضا میرپنج (موسوم به پهلوی) بود و آشنایی با آن مایه ننگ هر ایرانی وطندوستی است. دوره ترس و فرار رضاشاه و اشغال کشورمان توسط قوای بیگانه و تحمیل قحطی، گرسنگی، بیماری و مرگ توسط انگلستان. قطعا رفتن سراغ یک متن ادبی فاخر که به این گوشه منحوس از گذشته ما میپردازد، قابل افتخار و ارجمند است. منتها اقتباس نرگس آبیار از این رمان -حداقل در قسمت اول- به گونهای است که این نگاه رمان سووشون به گوشه رانده شده و مهمانی اول داستان و حواشی آن برجسته شدهاند. آنانکه رمانِ هدف اقتباس را نخواندهاند تنها چیزی که در این سریال میبینند، رفت و آمد یک عروسک بزک کرده در مراسمی است که افرادی هم اطرافش پرسه میزنند؛ همین! این درحالی است که اقتباس از یک داستان یا رمان یعنی به کمک تصویر، چالشهای برقراری ارتباط با یک روایت ادبی برداشته شود و مخاطبی که حوصله یا وقت یا سواد مطالعه یک أثر ادبی فاخر را ندارد، به واسطه اقتباس تصویری به سهولت، آن أثر را دریافت کند. اما دریغ که سووشون آبیار، برعکس عمل کرده؛ یعنی روایت سووشون دانشور را ثقیل و سنگینتر کرده و نتوانسته درام روان و قابل هضمی را بهخصوص برای مخاطب عام فراهم کند.
قسمت اول سریال «سووشون» پر از جزئیات حشو و اضافه است که بیخودی زمان آن را به حدود 80 دقیقه افزایش داده است. مثلا یکی از سکانسهای این سریال، بر مک ماهانِ مست و حالتهای او متمرکز است و دوربین دور او میچرخد و مخاطب بخت برگشته باید حدود 15 دقیقه وراجی بیهوده این مرد مست را تحمل کند!
یکی از عوامل سخت کردن رابطه سریال با مخاطب، لهجه مثلا شیرازی کاراکترها است که باعث شده بیان بازیگران ضعیف شود و دیالوگها به سختی شنیده شوند. همچنین نقطه عطف و قهرمان اصلی داستان سووشون (یوسف) شخصیتپردازی بسیار ضعیفی دارد و دافعه انگیز است؛ مردی که بیدلیل همسرش را وسط مهمانی رها میکند و معلوم نیست پیِ چه کاری میرود! درمقابل، یکی از شخصیتهای منفی داستان یعنی برادر یوسف (خان کاکا) در سریال، جذاب و پویا طراحی شده است. نکته دیگر، نحوه طراحی و گریم زری (زهرا) است. در رمان سووشون، زری یک زن آگاه و رنج کشیده آن دوره است که هر هفته در زندانها و دیوانهخانهها خیرات میکند، اما نرگس آبیار این شخصیت را مانند باربی و زنان به اصطلاح فشن طراحی و گریم کرده است.
مشکل دیگر سریال «سووشون» فرم متناقض و سرگردان است. یعنی از یک طرف آبیار سعی در انجام کار تجربی و اجرای یک فرم هنری داشته -که موفق هم نشده و حاصلش دوربینی گیج و گیج کننده و پُر دَوَران است- اما از طرفی هم بخشهایی از این سریال، خصوصا صحنههای عاطفی آن به سریالهای مبتذل ترکیهای شباهت یافته است! به نظر میرسد که نرگس آبیار اسیر خواستههای «سرمایهداری پلتفرمی» شده و در رقابت سکوهای نمایش خانگی برای رسیدن به سود بیشتر، به سمت آلوده کردن روایتش از سووشون رفته است. این گمان و احتمال هم برمیآید که مالکان سریال «سووشون» چون مطمئن بودهاند این سریال توان ارتباط گرفتن با مختطب عام را ندارد و شکست خواهد خورد، با تبعیت از الگوی فیلیمو درباره سریال «تاسیان» به سمت توقیف خودخواسته و حاشیهسازی برای جلب توجه رفتهاند!

