روایت لقمان مداین پژوهشگر و منتقد سینما از جنگ 12 روزه ایران و اسرائیل

به گزارش آژانس خبری سینمادرام، لقمان مداین نویسنده و پژوهشگر طی یادداشتی اختصاصی به روایت گری جنگ 12 روزه ایران و اسرائیل پرداخت و نوشت: روایت گری از جنگ سخت است اما سکوت کردن سخت تر، هنوز که هنوزه باور دارم باید صادقانه با ملت صحبت کرد و حقیقت را گفت، مردم وقتی ندانند وحشت می کنند، وقتی نگوییم آنطور که می خواهند می گویند، نباید حماسی شد، نباید بزرگ نمایی کرد، راحت با مردم حرف بزنیم می پذیرند، دست خودم نیست، از دروغ نفرت دارم، دوست دارم آگاه باشم و هزینه بدهم تا اینکه مرا فریب بدهند و هزینه هم بگیرند.

دروغ چرا این چند وقت دلم برای ایران سوخت، حرمت وطن زیر هجوم دشمن می شکست و آنهایی که رگ گردن برای این مرز و بوم کلفت می کردند با سیلی خوردن میهن سوت و کف زدند، مگر ایران در جمهوری اسلامی خلاصه می شود که امروز خوشحال شویم؟ همین حرف را در جنبش مهسا به آنهایی گفتم که به اسلام ناسزا می گفتند، مگر ما مسلمان شده جمهوری اسلامی هستیم که امروز بی دین شویم؟ نمی خواهیم تابع شریعت باشیم چرا از دایره شعور خارج می شویم! نمی دانم، شاید من زیادی حساسم، وطن برای من مثل پدر و مادر ناموسی بوده، پر از تعریف های اولین بار و غرورانگیز، برای من وطن یعنی هوای اولین نفسی که از نای پایین می رود، یعنی انعکاس آسمان در اولین پلک‌هایم، یعنی خاک گرم و نرمی که اولین قدم هایم آن را حس کرد، یعنی زبانی که به ارث بردم و قدمتش به قد تاریخ انسان متمدن عظمت دارد، وطن برایم پر است از تاریخ و ادبیات غنی با مردمانی که خاک خوردند اما خاک ندادند، بگذریم، جنگ اینبار در آسمان ها جاری بود و ما به ناچار باید می نگریستیم و می گریستیم، دست ما کوتاه بود و خرما بر نخیل، همین ها دردهای ما را مضاعف می ساخت.

بی توجه به هشدارها و نهیب ها، تهدید ها و تشرها، چیزی که دیدم را می گویم و از اخباری که منتشر شد تحلیلم را بیرون می کشم و بیان می کنم، تمام اعتبار یک تحلیل کننده به شناخت زمین بازی و توان درک مسائل است، پس حرف مگویی نیست که طبقه بندی باشد و صدای کسی در بیاید، وقتی دشمن آمده و زده یعنی می داند، مردم نباید نامحرم باشند!

باز هم بگذریم، اگر یادداشت های گذشته مرا خوانده باشید خاطرتان هست که اسرائیل ماه ها پیش به تهران رسید، پارچین را زد و رفت، حتی پدافند ما سرش را بلند نکرد به آنها صبح بخیر بگوید چه برسد به تقابل، باز هم خاطرتان هست رهبری قبل از جنگ سخنرانی داشتند و سران نظامی ما غایب بودند و تاکید شد نیروی هوایی امنیت آسمان را تامین می کرده! و شروع کردند به تعریف و تمجید، هرچند کار نیروی هوایی و پدافندی در روزهای ابتدایی جنگ عالی بوده و میز همه ما را نقدا حساب  کردند اما آن روز سخنرانی رهبری یک نکته داشت که من در محافل خودمان هم عرض کردم، معنایش این بود که می ترسیدند اسرائیل دوباره تا قلب تهران بیاید، یعنی ضعفی که ترمیم نشده.

رابطه حاکمیت با روس ها به هم ریخته، بعد از اینکه سامانه هایشان قفل شد و به کار نیامد، جنگنده هایمان را ندادند، تاسیساتی که برایمان ساختند لو رفت و نابود شد و  در خیلی جاها مثل سوریه خیانت کردند و ما را فریب دادند، نگرش مقامات بالادستی به آنها منفی شد که در نزدیک شدن ایران به غرب و تلاش برای توافق در پیش از جنگ این نکته دارای اهمیت بود، دیدم آقای مطهری نوشته که روس ها حاضر نشدند به ما سامانه بدهند اما به ترکیه و عربستان فروختند، این نشان می دهد علی مطهری دسترسی اش به دیتاهای روز قطع شده، روس ها به ما سامانه دادند، اس 400 و اس 300 هم دادند اما در وقت جنگ خروجی نداشت، حتی روس ها کارشناس فرستادند تا ریشه یابی کنند چرا اینطور شده که من باور نمی کنم علتش را ندانند! که اگر سامانه هایشان خوب بود، برای تامین امنیت مسکو و کاخ کرملین سامانه های ایرانی تهیه نمی کردند، این نه سخن من که حرف اوکراینی هاست وقتی چند ماه پیش در یک قدمی زدن کرملین و کشتن پوتین بودند و شکست خوردند اعلام شد سامانه های ایرانی نجاتشان داده است.

توقف نکنیم، ساعت سه و نیم شب جنگنده های اسرائیل به مرزهای تهران رسیدند، به سبب موقعیت جغرافیایی شاید در زمره نخستین کسانی بودم که تقابل را می دیدم، خبری از پدافند نبود، اما درگیری شدید بود، در ارتفاع بالا زد و خورد جریان داشت و ابرها زرد و سفید می شدند و صدای جنگنده ما گوش آسمان را کر می کرد، راستش را بخواهید اسرائیلی ها همان ابتدا برنامه هایشان بهم ریخت، آنها فکر می کردند شبیه سری پیش می آیند و می زنند و می روند، کریدور شمالی منتهی به آذربایجان که ست قبلی از آن آمده بودند ضعفش باقی و ترمیم نشده بود، ایران برای جبران این ضعف تصمیم گرفت سامانه ای مستقر نکنند، چون نزدیک آذربایجان است و اگر سامانه دائم روشن باشد دشمن آنها را اسکن کرده و می تواند دیتابیس آن را هک کند و بی خاصیت گردد، برای همین ارزش نداشت، بجایش آسمان شمال تهران را با جنگنده پوشانده بودند، تجهیزات الکترونیکی و رادارهای پرنده هایشان خاموش بود تا غافلگیری در حد اعلا باشد، خب می دانید اف35 و اف16 سرعتشان به ترتیب 1.4 و 1.6 ماخ است اما اف5 قدیمی ما 2.2 ماخ سرعت دارد، همین کابوس اف35های امریکایی شده بود، جنگنده های اسرائیلی وقتی رسیدند به معنای واقعی غافلگیر شدند، هرچه زور زدند که سمت بیت، پاستور و پارچین بروند نتوانستند، همین شوک هم باعث شد که بترسند و موشک هایشان را از دور تخلیه کرده و به دیگر شهرها بگریزند، شلیک کردند و از آسمان شمال تهران منازل رجال نظامی و علمی را زدند، خب رجال ما به قدری از سامانه پدافندی خیالشان راحت بود که از پروتکل حفاظتی در زمان سخنرانی رهبری خارج شده و به منازل شخصی رفته بودند، نمی دانستند سامانه های لینک شده که به جای اپراتور حالا هوش مصنوعی جایش عمل می کند هک شده و در برخی نقاط عامل میدانی هم زمان به آنها ضربه زده است وگرنه تغییر مکان می دادند.

در لو رفتن آدرس منازل رده های ما نقش عامل نفوذی جدی است، چراکه اسرائیل در کنار ترورهای موفق شب اول منزل نه نفر دیگر را هم هدف گرفت اما به خطا خورد، منزل آنها آنجا نبود! نشان میداد تیم حفاظتشان درست عمل کرده بود و درز نداشتند، حاجی زاده در امن ترین نقطه ممکن بود و به سبب اطمینان به سامانه ای که خود به توانمندی اش ایمان داشت، حرف نفوذی را قبول کرد و از پناهگاه بیرون آمد و با حضور در ستادش جملگی کشته شدند، حفاظت باقری فهمیده بود، به او خبر داد که منزل را تخلیه کند، باقری به سرعت قصد ترک منزل را داشت که عامل نفوذی اسرائیل را آگاه کرد و قبل از خروج ضربه خورد. سلامی را که خواستند بزنند دو خانه منتسب به او را هم زدند در نهایت داخل مکان سوم پیدایش کردند، یعنی همه حضرات پدافند را امن می دانستند!

سلامی مریض بود دیگر اجرایی نبود، کاراکتری رسانه ای شده بود و زحمت امور بر دوش فرد دیگری بود، رشید هم که زدند قرار بود با اتمام حکم سلامی جایگزین او بشود، رشید نفر دوم نظام بود، وقتی رهبری اذن حمله در وعده صادق سه را صادر کرد و به جلیلی داد تا به امنیت ملی ببرد این رشید بود که باید بررسی می کرد آیا امکان حمله هست تا دستور اجرایی بشود یا خیر، و او برآورد کرده بود در حمله چند ماه پیش اسرائیل، مراکزی که تنها ده نفر از وجودش باخبر بودند مثل سایت شاهرود لو رفته پس باید نفوذی پیدا بشود، سیستم پدافندی سوراخ است و تا تهران آمدند این هم باید رفع بشود و در نهایت گزارشی نوشت که می گفت می توانیم بزنیم اما همان اندازه آسیب پذیر هستیم، یعنی وعده صادق 3 نباید انجام شود.

باقری صلح طلب ترین رجل نظامی ما بود، عاقل و باهوش، مرد مهربان و دوست داشتنی ما بعد از سلیمانی بیشترین نفوذ کلامی را بر رهبری داشت، او بود که گزارش های گفته نشده را به رهبری رساند، رینگ بسته را شکاند و کریدور خبری واقع بینانه ای برای ایشان باز کرد، ثابت کرد که لازم است در انتخابات تکثر ایجاد بشود و باعث شد رهبری تایید صلاحیت پزشکیان و لاریجانی را طلب کند که شورای نگهبان تنها با پزشکیان موافقت کرد، باقری به رهبری اطمینان داده بود که بالا رفتن مشارکت در انتخابات به شدت لازم است، او بود که گزارش دقیق امنیتی از بدنه نظامی و اطلاعاتی و کف جامعه را دال بر نارضایتی مردم خدمت رهبری رسانده بود و گفته بود اگر وعده صادق 3 را اجرا  کنیم نان نداریم دست ملت بدهیم و شورش می شود، او بود که رهبری را از باور به عدم مذاکره با قاتل شهید سلیمانی یا ترامپ دیوانه کشاند به تفکر صلح امام حسن(ع)، یا گزارش کارشکنی های گسترده روسها که خود بحث مفصلی است را ارائه کرد و نگاه رهبری را نسبت به آنان تغییر داد، همین ها کافیست تا بدانیم چقدر بودنش در نیروهای مسلح برای مردم مهم تقلی می شد، در عصر تک صدایی او صدای ملت بود، دخترش فرشته نیز با سری قطع شده پر کشید و همراهش رفت، همکار باهوش، صبور، ساده و بی ادعایی که در روایت گری صاحب سبک بود و زاویه نگاه خاص خود را داشت، بعد از انفجار برای دقایق طولانی اسناد فوق سری در محیط پخش بود تا اینکه توسط محافظان شهید باقری جمع آوری شدند.

شمخانی عنصر بسیار مهمی است، او کسی بود که حتی بنی صدر را هم دشمن نمی دانست و باور داشت نگرش متفاوت وی یک تاکتیک بود و قصد خیانت نداشت، او چشم و گوش رهبری در مذاکرات و امور سیاسی منطقه به شمار می رفت، رابط ما با جهان عرب لحاظ می شد، توانست جنگ عربستان با یمن را که حاج قاسم گفته بود ادامه آن عقلانی نیست و سعی داشت تمامش کند و اسرائیلی ها نگذاشتند، به اتمام برساند، توانست قطر را سمت ما بیاورد، موفق شد رابطه با امارات و عربستان را ترمیم کند تا در یک همچین وقتی که جنگ است آنها آسمان خود را ببندند و اسرائیل نتواند از آسمان آن مناطق به ما حمله کند و منافع دیگر بسیاری برای ایران بیاورد، حضورش به عنوان مشاور سیاسی و حضور باقری به عنوان صاحب کلام، باعث شده بود رهبری ریل گذاری نظام را از نزدیک شدن به روس ها در راستای توافق با غرب تغییر جهت دهد و به سمت مذاکره و صلح با اعراب همسایه پیش ببرد، او نیز وقتی هدف قرار گرفته شد به فاصله کمی برخلاف آنچه که خود عنوان می کند از زیر آوار بیرون آمد و با پای خودش سوار آمبولانس شد، طبقه پایین منزلش پارتی بود و همه شوک شده بودند، دزدان زیادی به خانه او هجوم بردند تا مالی به دست آورند که البته همه پس گرفته شد!

فریدون عباسی را وقتی زدند لپ تاپش که حاوی اسناد هسته ای بود آنجا قرار داشت، که با ورود عوامل امنیتی منتقل شد، دانشمند خوش قلبی که همیشه با روی باز پذیرای قشر جوان بود و حالا در آسمان پر ستاره ایران جاودان شد، اینها را چرا شمردم؟ که بگویم انقدر محل کار خود را ناامن می دانستند و مکان هایشان را امن که خانه را محل کار کرده و اسناد را در منزل نگه داری می کردند اما در کمال تعجب موقع انفجار مردم در خیابان ها داد می زدند اینجا خانه فلانی است یعنی متاسفانه اطلاعات تا این اندازه کف خیابان ریخته است.

مزخرفاتی که ساختند فلان فرد ترور شده با یک دختر دانشجو رابطه داشته و با هم جنازه شان پیدا شده را از جنس حرف های می دانم که در جنبش مهسا می گفتند هر دختری به خیابان آمده سالم نیست و این جنبش، جنبش فواحش است، آیا درست می گفتند؟ حرف های چاله میدانی و عوامانه که فاقد ارزش و اعتبار است.

آنها دقیق می زدند، می دانستند کجا را بزنند، لیست شماره های افراد کلیدی را داشتند، به پیام رسان های افراد موثر دسترسی داشتند، تقریبا اکثر حضرات در سیستم ترجیح می دادند و هنوز هم می دهند که با واتس آپ کار کنند نه ایتا یا شبکه های دیگر، بسیاری از آنان سال ها پیش تلفنشان هک شده بود و کنترل می شدند اما صدایش را در نمی آوردند، استدلالشان هم این است که اینور رصد کند دردسر می شود و آن سمت صرفا جمع آوری اطلاعات می کند و من هزینه مستقیم نمی دهم! پس لوکیشن ها را داشتند، پروتکل ها را می دانستند، تا حدی که دانشمندی را از خانه امن خارج کردند و به هتل سیمرغ بردند نیم ساعت بعد هتل را زدند، یعنی هنوز چمدان را باز نکرده بوده، فرزند نوزادش زیر آوار له شد و خودش از دنیا رفت، تاسیساتی انرژی اتمی را در کرج با اسپایک زدند، آن مقام را در دفتر پیگیری مجموعه اش که از ریز تا درشت را آنجا احضار کرده بودند زدند، یا آن یکی را با تمام عواملش یک جا، آن هم در مهمانسرای پشت فلان هتل که هر کسی از وجودش با خبر است، جهالت تا این اندازه! یا مقام دیگری که جلسه را در کوه می گذارد و به سادگی کشته می شود، پادگان ها را تخلیه کردند اما نه همه، بعضی داخلش ماندند و همین باعث شد تعداد کشته ها بالا برود، از سر لجبازی که ما نمی ترسیم، معاونت سیاسی صدا و سیما آیا شجاع است که وقتی دستور تخلیه می آید و می دانند تا کمی دیگر بنا شده آنجا را بزنند می ماند؟ آیا کشته هایی که تعدادشان هم کم نبود در مسیر درستی جان خود را فدا کردند؟ همین خودسری ها باعث شد آمار کشته هایمان به این ارقام برسد، تا کی باید هزینه داده شود که افراد یاد بگیرند که باید مکان قرمز را تخلیه کنند؟ تا کی به افراد خود رای اجازه داده می شود میدان داری کنند؟ می گویند تا بیست رده بعد را چیده ایم و با رفتن یکی خللی در کار ایجاد نمی شود! نمی شود؟ هنوز قاآنی نتوانسته جای سلیمانی را بگیرد، هنوز کاظمی نتوانسته بود جای طائب را بگیرد، مگر کسی می تواند جای حاجی زاده یا باقری را بگیرد؟ عجب! امان از تفکرات اشتباه، می دانید، حتی رده های ارشد هم برای این مواقع تعلیم ندیدند چه رسد به مردم بی دفاع، اینجا در ایران جان انسان کمترین ارزش را دارد، حضرات جنگ را در دوکوهه می شناختند زمین بازی که تغییر کرده و به شهر آمده گیج شدند، ببینید حالا که جنگ تمام شده شهرداری سر رسیده که هرکس می خواهد خانه بسازد باید پایین خانه اش پناه گاه در بیاورد، باور کنید همین هم از اسرائیل یاد گرفتند، آیا کسی نباید بگوید چرا خانه های امن خود را در ساختمان مسکونی میان زن و بچه مردم بنا کردید؟ آیا کسی نباید بگوید چرا رجال تراز اول را در آپارتمان لو رفته مستقر کردید؟ می خواستند خانه های امن را بزنند مردم کشته می دادند، می خواستند رجال را بزنند مردم کشته می دادند، این سپر انسانی نیست؟ چرا وقتی رادارها بیست دقیقه زودتر اف 35 را شناسایی می کرد و مطلع می شدید و تخلیه می کردید به مردم نمی گفتید تا از خانه های اطراف خارج شوند؟ چرا پدافند غیرعامل از بلندگوهای نصب شده در میادین و چهارراه ها اعلام نمی کرد مردم تخلیه کنند؟ فقط برای اینکه نظم شهری بهم نخورد و مردم دچار ترس نشوند؟ ترس مهم تر است یا جانشان؟ نمی گفتید چون جان انسان حرمت ندارد وگرنه باید حضرات حفاظتی که تایید کردند این مکان ها مناسب اند را مواخذه کنید، تا یاد بگیرند تنها ایمنی مجموعه خودشان را نسنجند و تمام شهروندانی که با امضای شان محکوم به دادن هزینه می شوند را لحاظ کنند.

باز هم بگذریم، سامانه ها هک بودند، وقتی هک می شوند دوباره سیستم منوئل می شود و باید اپراتور دستی کار کند، اما چشم ندارد، شاه در ماه های آخر حکومتش دو دستگاه آواکس خریده بود، که ایران برای باز شدن چشمانش در آسمان یکی از آنها را برای اولین بار بیرون آورده و به آسمان می فرستد و همان چشمان پدافند دستی یا همان اپراتور محور را باز می کند تا امنیت پایتخت حفظ شود، برای همین روز اول جنگ تقریبا از بعد از ظهر به بعد اوضاع بهتر شد، اما کم کم تمام سامانه ها را زدند، نقاط کور پدافندی را داشتند و ورود می کردند و ضربه می زدند، آواکس را هم بردند در آشیانه که این دارایی ارزشمند حیف نشود، سی کشته پدافندی کم نیست، هر اپراتور باید سال ها دوره ببیند تا به سامانه ها مسلط شود، حالا برای جلوگیری از خسارت های بیشتر، باقی مانده پدافندی ها را حفظ کردند و سعی کردند از اپراتورهای غیر رسمی! استفاده کنند، یعنی نظامی کشته نشود، جایگاه استشهادی است و چون آسمان کلیر است نیاز به دقت بالا ندارد، بازی جنگ ستارگان است! افراد را دوره می دهند تا پای سامانه های جدید بنشینند، امیدوارم مفید باشد!

دروغ چرا جمع آوری اطلاعات موساد عالی بود، توانسته بودند آدرس محل سکونت همه را در بیاورند و یقین دارم اطلاعات به مراتب دقیق تری هم تا رده های پایین دارند، این خاصیت جامعه ایران است، چه بسا مردم خاورمیانه، اطلاعات به سرعت جابجا می شوند، رازداری مطرح نیست، شبی که خانه قالیباف را در شهرک دقایقی زدند، همه تا ساعت های زیاد گمان می کردند اینها کشته شدند، که دو روز بعد خودشان با تیم های مربوطه ارتباط گرفتند و گفتند زنده هستند، اظهار کردند که پیش بینی می کردیم پروتکل لو رفته و زمانی که به منزل آمدیم بدون اطلاع محافظان و دژبانی ترک موقعیت کردیم، حدسمان درست بود و با هوشیاری زنده ماندیم، یا طائب که طبق پروتکل عمل نکرد و شب سخنرانی در صدا و سیما ماشین خود را به پارک وی فرستاد و بعد از سخنرانی خارج شد که خودرو مورد حمله قرار گرفت اما چون ضد گلوله بود آسیب ندید، بعدا مشخص شد طائب هوشیاری به خرج داده و اصلا داخل ماشین نبوده است! رجال ما امنیت نداشتند، خانه امن نداشتند، که اگر داشتند شب ها روی چمن نمی خوابیدند، پناه گاه نبود که در ماشین سرگردان خیابان ها شدند و به کوه و بیابان پناه بردند، شاید تنها کسی که خیالش راحت بود عابر بانک یکی از آقازاده ها بود، که پیشتر ابراز امیدواری می کرد رهبری از دنیا برود تا بانک و مال بزرگ او را مصادره نکنند و ورق برایش بازگردد!

عزیزی را دیدم که می گفت آنقدر نظامی و امنیتی گرفتند که بازجو کم آوردند، از ریز تا کلان فاش شده بود، رکب خورده بودند، شرکتی دانش بنیان از جمع به ظاهر نخبه مجوز امنیتی گرفته بودند تا روی ریزپرنده ها کار کنند، در حضور نمایندگان امنیتی تست گرفتند، حالا مشخص شده جاسوس بودند و در حال پیدا کردن نقاط کور پدافندی ما، مسئول خریدی که وظیفه داشته از چین بیسیم وارد کند، در ازای پیشنهاد تخفیف پنجاه درصدی و تحویل از دبی، خرید از چین را لغو می کند و به دبی می رود و بیسیم ها را می آورد، بعدا معلوم می شود غافلگیری پنج شنبه و جمعه که می گفتند از پیجرها بزرگتر است و خنثی شد همین بیسیم ها بوده که جملگی آلوده بودند، یعنی انفجار بیسیم تمام رده ها، یعنی فاجعه، حالا حساب کنید چقدر مسئول خرید داریم که تمام کسبه ها آگاه هستند اینها موقع خرید سعی می کنند فاکتور را با قیمت بالاتر ببندند تا چیزی برای خودشان بماند، یعنی خیانت، یا گوشی های آیفون و ایرپادها و اپل واچ هایی که حضرات جملگی داشتند چون قابل شنود و رصد نیست و حالا کنار گذاشتند که مبادا دستکاری شده باشند ومنفجر شوند، این را بگذارید کنار برخی راننده آمبولانس ها و کادر آتش نشانی که همکاری می کردند و از محل های انفجار تصویر می فرستادند تا موفق بودن حمله تایید بشود، یعنی عامل میدانی فعال، بگذارید کنار معاون فلان وزارت خانه که در مرز باکو دستگیر شد و برای خودش یک ابر جاسوس بود، بگذارید کنار معاون هماهنگ کننده فلان فرمانده کشته شده که باز هم یک جاسوس بزرگ بود، بیشتراز 900 خرابکار بازداشت شده یعنی فاجعه، جذب اینها مدت ها زمان می برد چه برسد به تعلیم آنها، بیش از هفتاد هزار ریزپرنده کشف شده که می توانست تهران را ویران کند، وارد کردن این تعداد هم کار یک روز و دو روز نیست چه برسد به سرهم کردنشان.

سیستم اطلاعاتی را بر حسب آنچه که به گوشم رسید موفق ندیدم، عملکردشان صفر بود، وقتی تیم های امنیتی همه نشستند تا گزارش مردمی بگیرند و عمل کنند، منتظرند تا گشت و گیت های شبهه نظامی ها و پلیس در خیابان چیزی صید کنند و اینها بروند تحویل بگیرند و رویش کار کنند، وقتی ستادها را تخلیه کردند و دسترسی به هیچ سامانه شنودی یا سامانه استعلامی ندارند، وقتی نمی توانند بفهمند در خانه ها چه خبر است، پای تلفن ها چه می گذرد، حتی بالاتر، چه تعداد اینترنت ماهواره ای یا استارلینک در ایران فعال است و چه کسانی با تلفن ماهواره ای مکالمه دارند، یعنی فاجعه و این مصیبت زمانی فزونی می یابد که گزارش مردمی به دست می رسد، خرابکار پیدا می شود، اما کسانی که باید عمل کنند می گویند خسته هستیم و به فردا واگذارش می کنند و در نتیجه صبح روز بعد خانه تخلیه شده و دستشان خالی است، این همان خیانت آشکار است، همانی که مدت ها پیش هشدار می دادیم وقتی امنیتی های ما به جای کار حرفه ای مشغول زد و بند هستند، مشغول لابی گری هستند، وقتی به این باور رسیدند که ما مرده شور هستیم و این نظام نشد نظام دیگر یا سر می دهند هر نظامی بیاید امنیتی می خواهد و جان ما در امان است، وقتی استخدام می شوند و بعد از بستن بار خود استعفا می دهند، یا به جای مقابله با تهدیدهای ملی سراغ یک منتقد سیاسی می روند و موی زنان دغدغه می شود، نتیجه این فاجعه تمام عیار است، افسوس که سیستم حفاظتی چه در حفاظت از جان رجال چه در محافظت سیستم از فساد موفق نبود، یعنی ما همان بلایی که در قادسیه سرمان آمد را تجربه می کنیم، نظامیان و امنیتی ها از حکومت ساسانی ناراضی بودند و تصمیم گرفتند به حکومت پشت کنند و در نهایت راهزن های بیابان نه ارتش خلیفه دوم! صرفا راهزن ها حمله کردند و ما را شکست دادند و مردم تاوان سنگینش را پرداخت کردند.

جاسوس های اسرائیل ایرانی بودند، این ننگ برای ماست که بازهم عده ای به وطن فروشی روی آوردند، خاطرش بخیر ستارخان با تصرف استان های بسیار و تشکیل اپوزیسیون قدرتمند، وقتی شنید حکومت مرکزی درخواست کرده تا روس ها برای سرکوب بیایند به پادشاه نامه نوشت و تسلیم شد، گفتند ترسیدی؟ گفت نه روس ها بیایند کشته می شویم که فدای ایران، اما به بهانه ما این استان ها را تصرف می کنند و نمی روند، ترجیح می دهم دیکتاتور بماند و کشته شوم اما خاکم تجزیه نشود تا اینکه مملکت را بخاطر خودخواهی من تجزیه کنند، حالا ایرانی هایی داریم که شغلشان وطن فروشی است، چه جوانانی، چه جوانانی، دانشجوهای مقاطع ارشد شریف، امیرکبیر و نخبه، با خانواده ای ضعیف، جذب موساد شده بودند تا شبکه های برق و گاز و مخابرات و پدافندی و پادگان ها و خانه های امن و مخزن اصلی پمپ بنزین ها را مختصات بزنند، یعنی زیرساخت، چه باهوش، چه حیف، هزار افسوس که سیستم بخاطر عدم عدالت استخدامی آنها را جذب خود نساخت و آنان به خدمت دشمن در آمدند.

اغلب شان برای مدتی در دانمارک دوره دیده بودند، زبان دانمارکی و عبری بلد بودند، ماموران موساد در یک دوره فشرده آنها را محیا ساخته بودند، کد نویسی بلد بودند، مستقیم با موساد در ارتباط بودند، به استارلینک متصل بودند، روی کاغذهای مخصوص با قلم مخصوص می نوشتند تا با اشعه یووی فقط نمایان بشود و اگر دستگیر شدند ماموران فکر کنند کاغذ کاهی خالی است، هرکس را در محل سکونت خودش به کار می گرفتند، نکته مهم در هسته اصلی آنها این بود که وقت دستگیری فریاد می زدند ما قوم برگزیده هستیم و به شما پیروز می شویم، در کوه های توچال یا دماوند می رفتند و بر سنگی مشخص عبادت می کردند، یعنی یهودی شده بودند، فیلم این ها را برای افسر موساد می فرستادند، حین انتقال ذکرهای مخصوص خود را زمزمه می کردند، وقتی شنیدم که اینگونه موساد روی آنها کار کرده یاد لبنان افتادم، در جنگ 33 روزه سربازان اسرائیلی مثل مزدورها می جنگیدند، فرار می کردند، مقاومت نداشتند، اما در نبرد اخیرشان با حزب الله بچه هایی که آنجا بودند و روایت گری می کردند نکته مهم را آخرالزمانی جنگیدن آنان می دانستند، سربازهای اسرائیل اعتقادی می جنگیدند، حالا نخبه های ما را هم در ایران با بمباران اعتقادی جذب دین و مرام خود ساخته بودند.
عبور کنیم، کارگران افغانستانی زیادی دیدم که شریف هستند و دوستان خوب من و تاسف خوردم از دیدن اندک مهاجرانی که مزدور شده بودند، می دانید قابل پیش بینی بود، وقتی قالیباف آنها را در شهرداری استخدام کرد، بعد از زدن جدول یا کاشت درخت و آسفالت و غیره می نشستند مقابل خانه ما زیر سایه و برایمان از عملیات هایشان علیه امریکایی ها تعریف می کردند و می گفتند از افغانستان فراری هستند و تحت تعقیب، خاطرم هست که فردی از ستاد انتخاباتی قالیباف روزی در بیان این نقد به من گفت با طالبان بستیم که آنها علیه ما کاری نکنند، مقامات آنان گفتند ما در یک جبهه هستیم، آقای ستاد قالیباف ببین حالا همین ها مردم را با ریزپرنده هایشان به کشتن دادند، یا در خودروهای دزدی بمب گذاشتند و منفجر کردند، یا پلیس های ما را به رگبار یوزی هایشان بستند و کشتند، یوزی چه سلاح عجیبی، اسلحه رسمی اسرائیل، برای همین بود که رهبری از چند سال پیش رادان را آورد و مسئولیت داد، بنا بود فردی مقتدر تمام افغانستانی ها را شناسایی و اخراج کند که مبادا شورش افغان ها باعث بشود مثل زمان محمود افغان در تاریخ زمین بخوریم و در دو جبهه بجنگیم، می بینید، زمان زیادی گذشته از وقتی که همه داشتند تلاش می کردند خود را برای جنگ امروز آماده کنند.

اگر بخواهم منصف باشم باید اقرار کنم نیروهای امنیتی و نظامی هم بدون توجه به باورها و اعتقادهایشان، مثل اکثر مردم فقیر هستند، داخلشان لابی گر و باربند و شارلاتان و کودن کم نیست، اما عموما با حقوق های پایین بکارگیری می شوند، وقتی جایگاه ستوان دو 14 میلیون می گیرد و سرباز 12 میلیون و خط فقر بالای بیست میلیون است، چگونه انتظار دارند که خدمت کند و خیانت نکند، مگر اینکه بعد اعتقادی بالایی داشته باشد! همین باعث می شود که وقتی خانه یا محل کار آنها هدف قرار می گیرد، خانواده هایشان بیرون آمده و سر تا پای نظام را با فحش غسل دهند، داد بزنند که شوهرانشان از این کار بیرون بیایند و یک بار دیگر به جمله مولا علی(ع) می رسیم که می گوید فقر از هر دری وارد شود ایمان از درب دیگر خارج می گردد، برای همین پیش از جنگ بسیاری از دستگاه ها سعی کردند با کرمان موتور مرعشی قرارداد ببندد و به کارکنان خود ماشین بدهند که به اصطلاح نمک گیر بشوند.

این نفوذ ها و خیانت ها را ببینید، تا به جمله ای که قبلا می شنیدیم و پوزخند می زدیم بازگردیم، می گفتند آن مقام که کاره ای نیست فلانی مقصر است، بی توجه به هر ماله کشیدنی و با پذیرش خطاهای مقامات و جهالتشان که خواستگاه دگماتیک نسلی هم درش دخیل است، می خواهم بگویم فساد سیستماتیک شده، این نفوذی ها این خائن ها در میان کارمندان پخش هستند، در مواقع جنگی شاخه اطلاعاتی و عملیاتی آنها را بیشتر دیده می شود اما آنهایی که در سایه هستند چه؟ متوجه می شوید؟ بگذارید کمی باز کنم، وقتی انقلاب یوگسلاوی پیروز شد و تیتو به قدرت رسید، برای بیشتر از سی سال در قدرت بود، تاریخ دان ها از او به عنوان دیکتاتور خیرخواه نام بردند، با تمام محبوبیتش در ابتدا، مردم رفته رفته از او ناامید شدند، چون چرخ های کمونیستی انقلاب حرکت نمی کرد، سیستم ناکارآمد بود، گذشت تا اینکه دستگاه امنیتی کشور متوجه شد مسئول دفتر او که پیش از انقلاب شانه به شانه اش جنگیده بود خائن شده و در خدمت امریکایی ها است، تیتو از او پرسید همیشه کنار من بودی و هر کاری برای تو کردم، فقط بگو کی وقت می کردی خیانت کنی که من نفهمیدم؟ مسئول دفترش گفت من یکبار خطایی کردم که امریکایی ها فهیدند، آتو گرفتند، برای اینکه لو نروم شرط کردند با آنها همکاری کنم، وظیفه من این بود هیچ کس را در حوزه تخصصش بکارگیری نکنم، اینگونه انقلاب دچار فروپاشی می شود و همین هم شد، این داستان ماست، حکایت امروز، چه محمدرضا پهلوی باشد چه هر فرد دیگری، فرقی نمی کند، نفوذ و خیانت چرخ های پیشرفت را قفل می کنند، حالا شما قضاوت کنید بخاطر این خیانت و نفوذ چه کسی بیشتر ضرر کرد، مردمی که عمرشان به باد رفت یا دیکتاتور خیرخواه یوگسلاوی؟ من هم اصلا اشاره ندارم به مسئول دفتر کسی که در کهنسالی سال هاست با پرستار انگلیسی فرزندش صیغه شده.

وقتی خلبان های اف 35 اسیر شدند، اسرائیل بنا کرد به هدف قرار دادن خانه های امن امنیتی، بنا کرده بودند هرطور شده آنها را بکشند تا لوکیشن اف 35 ها لو نرود، بنا داشتند مکان نگه داری هاردهای ربوده شده از اسرائیل را هم بزنند، دو هدف ارزشمند که هرکدام حاصل می شد غنیمت بود، خانه های انبوهی را هدف قرار دادند، اما به نظر می رسد هاردها و خلبان ها از دست نرفتند، با اعتراف خلبان ها در همان ابتدا، ایران آشیانه بسیاری از اف 35ها را به همراه انبار سوختشان زد، که باعث شد پس از آن اف16 هم عملیاتی شود که البته حمله ها کمی تاخیر داشت تا از امریکا تعدادی هواپیمای سوخت رسان برسد و دیدیم ابتدا بر فراز سوریه سوخت گیری می کردند و بعدها بخاطر زده شدن تمام فرودگاه ها و آشیانه هایشان و نداشتن باند فرود، قبرس را پایگاه هوایی خود ساختند، حتی هدف از زدن زندان اوین نیز ساختمان های اطلاعات بود که احتمال می دادند جاسوس ها آنجا باشند، هاردهای به دست آمده هم دیگر دارایی ارزشمند ایران بود که توانست تمام مکان های مهم و پنهان اسرائیل را زیر ضربه ببرد اما آدرس خانه های امن آنان را نداشتیم، آدرس پناه گاه ها را نداشتیم، سران ما کشته شدند و سران آنها زنده ماندند، می دانم کشته هایی در میانشان بوده که بروز ندادند، اما دقت متقابل وجود نداشت و اگر وزارت در آن شاهکار خود هاردها را نیاورده بود تمام حمله هایمان کور تلقی می شد.

این را به پای دفاع از مجموعه وزارت نگذارید، در این دستگاه های امنیتی میزهای مختلفی هست که در شاخه مخصوص خود کار می کنند، اگر میزی که مربوط به منتقدان و بچه های سیاسی است خوب عمل نکرده دلیل نمی شود بقیه هم سیاه تلقی کنیم، ساواک شکنجه گاهی تاریک بود اما میز ضدجاسوسی آن در مقابله با روس ها عالی عمل می کرد.

به بحث خودمان بازگردیم، ایران بنا داشت به محض ورود اسرائیل در جنگ، پیش از بازگشت جنگنده های آنان به مبدا، خاک اسرائیل را با موشک های آنی خود هدف قرار دهد، اما آنها با شناسایی دقیق خود توانسته بودند دریچه خروج موشک ها را پیدا کنند، تونل های آنی را یافته بودند و با زدن خروجی ها، راه را برای عبور موشک ها مسدود کردند، با زدن ورودی ها تا زمان مشخصی کسی نمی توانست تردد کند، وقتی هم باز شد تصمیم گرفتند کامیون های حمل موشک یا همان لانچرها را که بسیار ارزشمند هستند، بیرون بیاورند تا در فضای باز شلیک کنند و اسرائیل بنا کرد به زدن لانچرها، یعنی آن همه برنامه ریزی در وقت عمل ناکارآمد شد، به فرودگاه مهرآباد حمله کردند تا پدافند برد بلند آن را بزنند، هرچند که تا چندین روز به تنهایی موفق نشدند، اما آن اوایل با اف 35 رکبی که در سوریه به روس ها زده بودند را تکرار کردند، یکی از جنگنده ها به ارتفاع می رود و تمام تجهیزات الکترونیکی خود را خاموش می کند، رادارهایش را قطع می کند، وقتی آب ها از آسیاب می افتد و جنگنده های ما گمان می کنند او ایران را ترک کرده، پایین می آید و چرخ هایش را باز می کند، عوامل جاهل ما فکر می کنند خودی است و قصد فرود دارد، اف 35 تا نزدیکی باند فرود می رسد، یکدفعه موشک هایش را خالی کرده و جنگنده های میگ روی باند را به همراه دو سالن شماره یک و چهار فرودگاه هدف قرار می دهد و بر می خیزد که برود، عوامل پدافندی که تازه فهمیدند چه خطایی کردند، با بستن مسیر او اجازه خروج از تهران نمی دهند، جنگنده های ایران از مکان های دیگر می رسند و آسمان را برایش سد می کنند که ارتفاع نگیرد، سعی می کند عمودی به آسمان برود که در لحظه آخر سامانه ما بال سمت راست آن را می زند و خلبان اجکت کرده و دستگیر می شود، جنگنده اف 35 نیز که بالش کنده شده اما بخاطر نداشتن سوخت و موشک نترکیده به دست سپاه می افتد و در نهایت با کامیون آلمینیوم دار که جلوی ارسال پالس راداری را می گیرد برای مهندسی معکوس منتقل می شود.

اینها از قبل می دانستند چه در پیش است، پسر شمخانی و شوهر ابتکار پنل های خورشیدی و موتورهای برق وارد کرده بودند تا کاسبان جنگ باشند، یعنی نظام پیش بینی می کرد که ممکن است نیروگاه های برقی هدف قرار بگیرند، مانور دو ماه پیش نیروهای مسلح هم برای همین بود، می خواستند در پوشش مانور موشک ها و تجهیزات خود را جابجا کنند، می دانستند که جنگنده هایش را می آورد برای همین با همکاری روسیه خبری دروغین پخش کردند که تعداد سی سوخو 35 خریداری شده و تحویل گرفتند تا بازدارندگی ایجاد شود، در صورتی که این معامله بخاطر ندادن موشک های سرسنگین به روسیه برای زدن غیرنظامیان اوکراین به هم خورده بود، کلا سه جنگنده دادند برای امنیت تهران که آن هم در وسط جنگ با آسانسور بالا آوردند و اسرائیل بلافاصله روی باند اولی را زد و اینها دو تای دیگر را به سرعت پایین بردند تا از دست نرود. جنگنده هایمان آن میگ ها، آن اف 14ها، آن اف5 ها اغلب از دست رفتند، و آسمان مظلوم ایران نگهبان نداشت.

خدا برکت بدهد به چین، در این چند ماه چندین بار به کمک مان آمد، روس ها پیش از جنگ تعدادی اس 300 و تعدادی اس 400 به ما دادند و سه جنگنده سوخو 35 و از اطلاعاتی که می گفتند در رصد اسرائیل کسب کردند نقاطی را با ما به اشتراک گذاشتند که اسرائیل بنا داشت در آن اهداف ما را زیر ضربه ببرد، اما آنها مرید می خواهند نه هم پیمان، بلاروس می خواهند نه چین، یکی که فدایی باشد و برایشان بجنگد، آن وقت هرچه لازم باشد می دهند، ایران بخاطر هدف قرار دادن اوکراینی های غیرنظامی حاضر نشده بود موشک بدهد، گفته بود اپراتور می فرستیم اگر نقطه تایید شد که نظامی است شلیک می کنیم و روس ها هم بدشان آمده بود، سری پیشش بصورت خودسر پهپادهای خریداری شده از ایران را در مناطق عمومی زدند و اوکراین شکایت کرد و همین باعث شد رابطه ما شکرآب شود، اما چین متفاوت است می خواهد امریکا سرش در خاورمیانه گرم شود تا به او کاری نداشته باشند و بتواند به پروژه کشور گشایی خویش بپردازد، ترجیح می دهد سلاح هایش تست میدانی ایران را بگیرند، به همین دلیل برایمان امکانات فرستاد، از سامانه های سوباشی تا لانچر و دیگر تجهیزات، همان کاری که ما در سوریه کردیم و سلاح های خود را در میدان زیر تست بردیم حالا آنها با ما تکرار می کنند، راستی یادمان نرود که تا قران آخر را حساب می کنند، نفتی و خاکی.

همین هم رمز اصلی جنگ اسرائیل با ماست، روس ها خود را کنار کشیدند چون یکبار دیگر ایران دارد به غرب نزدیک می شود، راضی هستند مثل اوکراین چوب بخوریم تا یادمان نرود که نزدیک شدن به غرب خط قرمز بزرگتر خاورمیانه است، تعجب نکنید اگر منافع مشترک میان اسرائیل و روس ها باشد، هر دو مخالف نزدیکی ایران به امریکا هستند.

اصلی ترین مشکل ما نبود لانچر هست، تولید داریم، بومی است اما سخت است، زمان بر است مثل تولید رادار و پدافند، برای همین اسرائیل بنا کرد به زدن لانچرها، پی آسیب موشک به کشورش را خرید اما لانچرها را زد، و همین باعث شد روزهای آخر لانچر برای هایپرسونیک کم داشته باشیم، همین باعث شد که موشک های عادی شلیک کنیم آن هم محدود و رهگیری بشوند.

بزرگترین برد ایران در این جنگ می دانید چه بود؟ اسرائیلی ها در جنبش مهسا روی رضا پهلوی سرمایه گذاری کردند تا فریاد آزادی خواهی زنان را مصادره کنند، خروجی نداشت و ناامید شدند، حتی روزهای اخیر هم که پهلوی بیانیه داد امیدوار بود باز مردم به حرفش گوش کنند که نکردند، یکبار برای همیشه رضا پهلوی تمام شد، همانطور که مسیح علینژاد با تمام موفقیت های چشمگیرش که هزار پله از پهلوی جلوتر است به عنوان آلترناتیو تمام شد، یادمان نرفته که پهلوی را مجبور کردند در میان هشتاد یهودی بایستد و برای علینژاد دست بزند، می خواستند او را علم کنند اما تست افکار سنجی مثبت نبود، الان هم که بنا کردند به مخالفت با اسرائیل منافع آنان بهم ریخته، گلشیفته  پدرش استاد فراهانی احتمالا حاضر نشده تهران را ترک کند و برای همین فریادش را بر سر ترامپ خالی کرد، مسیح هم با فرمان ترامپ محافظانش برداشته شد، از صدای امریکا تعلیق شد، سخنرانی هایش لغو شد و حالا دستانش خالی است، پس اعتراض می کند، اسرائیلی ها حالا حساب کرده بودند روی رصد اطلاعاتی دقیق مجاهدین خلق که آمارهایش تا حد زیادی خوب بود، اما اشتباه میدانی در رصد افکار عمومی داشت، آنها فکر می کردند با تکرار عملیات مرصاد می توانند سران را با نیروی هوایی خود بزنند، مراکز را بزنند، خطوط ارتباطی را قطع کنند، یگان ویژه و مراکز پلیس و بخش های امنیتی که ابزار سرکوب می نامند را بزنند، سپس مردم برای حمایت از آنها به میدان می آیند، اما نشد، مجاهدین حالا برای اسرائیل تنها یک شرکت اطلاعاتی است که مزدور تربیت می کند و جاسوسی، نه یک اپوزیسیون فعال که بتواند حکومت تشکیل دهد، برای نخستین بار در تاریخ نیم قرن اخیر، حکومت مرکزی آلترناتیو ندارد و غرب ترجیح می دهد با جمهوری اسلامی سازش کند، این موفقیت مدیون همراهی نکردن مردم با آنها و روحیه وطن دوستی یکایکشان در مواجهه با دشمن متجاوز بود که باعث شد آنان  معادلاتشان بهم بخورد، جنگ 12 روزه تبدیل به یک رفراندوم گشت و با سنجش افکار عمومی دشمن متوجه شد اکثریت مردم اگر جمهوری اسلامی را هم نخواهند مدعیان خارج نشین را قطعا نمی خواهند، نه بهشت زوری می خواهند نه آزادی زوری، یعنی پیروزی برای نظام، از طرفی امریکا، اروپا و عربستان، حمایت های خود را از اینترنشنال و مجاهدین خلق و گروه های اپوزیسیون ایران قطع کردند و امروز همه آنها تحت قیمومیت اسرائیل قرار گرفتند، حتی ساختمان اصلی اینترنشنال همه به اسرائیل منتقل شده است که نشان می دهد غرب و عربستان جمهوری اسلامی را می خواهند، یا بهتر بگویم، اگر بنا بر این است فرد محور باشد، برایشان فرقی ندارد رضا پهلوی بنشیند یا مریم رجوی یا مقامات بالادستی جمهوری اسلامی، مهم راهبرد مشترک در عین ثبات و آرامش است.

آتش بس ناغافل بود، ترامپ داد میزد خلبان های لعنتی ات را برگردان، و او بعد از زدن رشت و بابلسر و شکاندن دیوار صوتی در قزوین راهی تهران بود که بازگشت، آتش بسی که نقض شده اما ایران جواب نمی دهد، صبحش تهران را سنگین میزند بازهم رسانه های داخلی می گویند پیروز شدیم و صلح را تحمیل کردیم، همه از پیروزی سخن می گویند، به همه گفتند فعال شوید و تبیین کنید که پیروز شدیم، من هم پیروزی را قبول دارم، ایران با اسرائیل که فقط مبارزه نکرد، آلمان بود، انگلستان بود، فرانسه بود، اردن بود، امریکا هم تمام عیار بود، کسی که یک تنه با شش کشور بجنگد و خسارات هولناکی بزند و آنها پیشنهاد آتش بس بدهند یعنی پیروزی، اما ضمیمه اش را باید خواند، نباید غافل شد، در چه شرایطی پیروز شدیم، اسرائیل آمده بود سلاح نامتعارف را در تهران بیاندازد، می گویید هسته ای؟ سکوت می کنم، هرچه بود ترامپ التماس می کرد نتانیاهو انجامش ندهد، ایران هم با اینکه آتش بس نقض شده بود حرفی نزد و سکوت کرد، از زمان آتش بس تا کنون ریزپرنده های زیادی منفجر شدند و پهپادهای شناسایی اسرائیل آسمان ما را تخلیه نکردند، تلاش برای ترور انجام شده، یعنی نقض آتش بس ادامه دارد اما هیچکس حرفی نمی زند، بفهمیم که تا نسل کشی یک وجب فاصله بود، تاسیسات هسته ای نقطه ضعفشان هواکش ها بود، همانجا را زدند، طبیعی است که رویش آسیب چندانی نبیند، پایین ویران شده، یعنی ترامپ راست می گفت که زده و دروغ نیست، نشت رادیواکتیو نداشته چون مدت ها قبل تخلیه شده و غنی سازی های درصد بالا را به مکان های نامعلوم منتقل کرده بودند، زلزله های قابل تامل در شاهرود و سمنان هم در جای خود بگذارید که می گفتند تست کلاهک بوده، تا به فوریت حمله بی سابقه اسرائیل و لغو آن و سکوت مقامات ایران پی ببرید، ما در سمنان طبق ادعای غرب سایت پلوتونیوم داشتیم که روی کلاهک انفجاری کار می کرده و بخاطر عدم اجازه بازرسی این مکان توافق بهم خورد، ما پیروز شدیم ولی در یک قدمی نابودی و ویرانی بودیم، می خواهید بهتر بدانید؟ ما تنها چند قدم با دیدار امپراتور هیروتو و ژنرال امریکایی فاصله داریم، حالا شکل و پروتکلش فرق کرده، یاد سخن ناب ناپلئون افتادم که پس از پیروزی در جنگ گفت تلفات چقدر داشتیم و گفتند 50 درصد و ناپلئون گفت یک بار دیگر پیروز شویم نابودیم.

آیا همه جاسوس های اسرائیل بازداشت شدند؟ نه، آیا همه ریزپرنده ها پیدا شدند؟ معلوم است که نه، آیا جنگنده های جدید به فرض نهایی شدن به کار می آیند؟ چند ماه دوره باید ببینند و انتقالشان زمان بر است! آیا روال عادی برقرار می شود؟ اگر همچین فکری دارید پس چرا دیدارهای حضوری رهبری لغو شدند، حتی مراسم های محرم بیت هم بدون حضور ایشان است و با سپر انسانی! ممکن است ایران آتش بس را بشکاند و پیش دستی کند؟ باور دارم ایران اگر توانش را داشت حتما می کرد و اگر توانش را پیدا کند حتما انجام می دهد، عموم باگ هایی که ذکر کردیم رفع شده اما چیزی که نشان بدهد توان حمله احیا شده دیده نمی شود، مگر اینکه مشاهدات ما اسیر عملیاتی ایذایی باشد که بعید می دانم! شگفتی های زیادی ایران برای غافلگیری دشمن دارد اما اراده درخور نه! برای همین سربه زیر شدند، در این چند روز پسا آتش بس ایروانی گفت آماده ایم در ازای توافق غنی سازی بیست و شصت درصدی را تحویل دهیم، یعنی چیزی که قبل جنگ با احترام ندادند حالا با خفت می دهند، هرچند ایروانی این مطلب را تکذیب کرد اما خاطرمان هست که پیشتر دیدارش با ایلان ماسک را تکذیب کرده بود و بعدا معلوم شد دیدار انجام شده، حضرات در خارج یک حرف می زنند و در داخل سخنی دیگر، مثلا عراقچی گفته یکی از شرط هایمان این است که امریکا قول بدهد دیگر حمله نمی کند، یعنی توان مقابله نیست! یا بقایی که گفته ما اصلا بازرسان را اخراج نکردیم در ایران هستند، منتهی سایت های هسته ای نابود شده و باید بتوانیم درها را باز کنیم که بتوانند بازرسی کنند، یعنی تهدیدات علیه گروسی هم دارد فروکش می کند، نگاه به مصوبه مجلس برای قطع ارتباط با آژانس نکنید، برای گرفتن امتیاز است، همانطور که فعال شدن گروهک ها در مرز و فعالیت خرابکارها در داخل برای گرفتن امتیاز است، دو طرف دارند چانه می زنند، قبول دارم اسرائیل ویران شد، شبیه غزه، باور نمی کردند انقدر آسیب پذیر باشند، همین که سعی کردند سلاح اتمی بیرون بیاورند یعنی در آستانه سقوط بودند، تصمیم گرفتند مردانه نجنگند، اما پیروزی ما اگر ماندگار باشد یادمان نرود که کمتر از یک ماه تا سقوط کامل فاصله داشتیم.

اگر از من بپرسید می گویم خدا رحم کرد که ترامپ نتانیاهو را مجبور ساخت آتش بس کند، خودش هم دلش می خواست انتقام تمام ضربه هایی که در این چند سال از نتانیاهو خورده بود گرفته شود، حتی ایران گزارشی به او داد که دال بر این بود موساد قصد داشته بخش هایی از امریکا را منفجر کند تا گردن ایران بیافتد و ترامپ با انگیزه به ایران حمله کند، اما با رد و بدل به موقع این دیتا از چین و ارسال آن به امریکا طرح خنثی شد، آنچه که من در این دوازده روز به چشم خویش نگریستم یک فاجعه تمام عیار بود، درست است که تهران مانند تلاویو و حیفا ویران نشد اما باور دارم در یک قدمی افغانستان یا عراق شدن بودیم، بگذارید رک بگویم، روزهای آخر جنگنده می توانست هر نقطه ای را بزند اما نمی زد! این درد را چقدر بازخوانی کنم وقتی اغلب ترورها موفق بودند، وقتی جرات نداریم اسم فرمانده خاتم را اعلام کنیم، وقتی اپراتور نداشتیم که پشت سامانه بنشیند و از آسمان دفاع کند، وقتی جنگنده نداشتیم که به آسمان رود و جلوی متجاوز را بگیرد، وقتی پهپاد اسرائیلی مداوم بر آسمان ایران گشت میزد تا لانچری بیرون نیاید و اگر آمد بزند، وقتی در حال عکس برداری مکرر بود تا مکان سامانه های جدید را پیدا کند، وقتی رجال رده دار بر روی چمن زیر درخت می خوابیدند چون خانه امنی نبود که آنها را پناه دهد، وقتی اکثر مکان ها را زده بودند، وقتی شخصیت ها به کوه و دشت و بیابان پناه می بردند تا زنده بمانند، وقتی بعضی خانواده نیروهای مسلح فحش های ناموسی سر می دادند تا همسرانشان از این شغل بیرون بیایند، وقتی سر تا پای جمهوری اسلامی را می شستند که نمی خواهیم هزینه بدهیم، وقتی سیستم اطلاعاتی در صفر مطلق اسیر بود و دست به دامان گزارشات مردمی مانده یا التماس گشت و ایست بازرسی های شبهه نظامیان و پلیس می کرد تا کیس بدربخوری را دست بگیرند، یعنی رصد اطلاعاتی نداشتند، وقتی برخی ماموران امنیتی گزارش مردمی را می گرفتند اما عمل نمی کردند، چون حال نداشتند و روز بعد سوژه خانه را تخلیه کرده و اینها دست خالی بر می گشتند، یعنی عملکرد امنیتی بعضی دستگاه ها را زیر صفر می شد ارزیابی کرد، در این روزها فراجا جور همه را کشید، جای تمام دستگاه های امنیتی کار کرد، اما مگر می شود آسیب شناسی نکرد، چرا حضرات  آدرس خانه مردم را می دهند تا اسرائیل را گمراه کنند که اشتباه بزند؟ خون آن شهروندانی که کشته شدند را که بر عهده می گیرند؟ چرا صدا و سیما و مکان های نظامی را تخلیه نکردند و از سر لجباری ماندند تا تعداد کشته ها بالا برود؟ چرا سربازان این اماکن تخلیه شده را نگاه داشتند تا فرزندان بیگناه تاوان بدهند؟ چرا جان انسان ها مهم نیست؟ جنگنده های اسرائیل که می آمدند بیست دقیقه قبل از ورود به تهران حضرات مطلع می شدند چرا نمی گفتند تا مردم تخلیه کنند؟ اکثر خانه هایی که زده شده خانه های امنی بوده که حضرات در میان واحدهای مسکونی خریداری کردند، یک ساختمان هزینه یک واحد مسکونی را داده است و حالا شهرداری متری هشت میلیون تومان می خواهد اختصاص دهد، کاش شهید شاطری بود تا خانه های مردم را مثل لبنان بازسازی کند نه زاکانی.

فایل تصویری سوم رهبری را دیدید؟ صدای سگ ها و پرنده های لای درخت بیت بلند بود، یعنی آنجا را ترک نکرده، یعنی به پناهگاه نرفته، مثل سری های پیش گفته مردم باید پیکر من را در بیت پیدا کنند نه در بیرون آن، نگویید چرا این را می گویی، دشمن هم می داند، به مراتب دیدیم که جنگنده از روز پنجم به بعد از بالای بیت عبور می کرد اما نمی زد، شایعاتی که می سازند درباره هشدار حزب الله و تغییر مکان ایشان داستان سرایی بیش نیست، مثل حرف هایی که می زدند سید حسن نصرالله رفته در بیرون و مردم در ضاحیه کشته می شوند بعدا معلوم شد لب مرز ساکن بوده است، یعنی در عمق خطر، صدای رهبری و رنگ و رویش چند نکته داشت، نخست اینکه با گوشی معمولی ضبط شده بود نه دوربین حرفه ای برای همین کیفیت نداشت، تنظیمات رنگی دوربین به هم ریخته بود و تلورانس بدی داشت، برای حذف صدای سگ ها و پرنده ها مجبور شدند افکت حذف صدای محیط بگذارند و صدای ایشان هم به ناچار دستخوش تغییر شده، وگرنه سلامت جسمی ایشان مثل همیشه خوب هست اما عدم تمرکز داشتند، سرزنده نبودند که دلیل دارد، ایشان چند سالی است که بخاطر اخبار منفی، فشار کار، استرس و عوامل این چنینی، دچار انقباض عضلانی می شوند و علائم پنیک بروز می دهند، که تیم پزشکی با تجویز و تزریق برخی داروها آن را کنترل می کنند.

می گویند روز آخر جنگ، دم صبح، وقتی اسرائیل حمله کرد، جلوتر مکان هایی را گفته بود که تهران تخلیه کند، اما یک نقطه را ناغافل زد، خانه امن منتسب به یک آقازاده! از آن روز کسی از ایشان خبر ندارد، این را بگذارید کنار فعال شدن حسن خمینی و حسن روحانی که هردو مدعی رهبری آینده هستند، باور دارم پررنگ شدنشان تله ای است تا اسرائیل را گمراه کنند، هزینه های کلانی شده که در فضای مجازی آنها بر سر زبان ها بیافتند، یاد قصه سفاح افتادم، اولین خلیفه عباسی که پیش از آغاز خلافت، دنبال حذف رقبایش می گشت، سراغ امام صادق(ع) و حسن مثنی که پسر امام حسن(ع) و داماد امام حسین(ع) بود رفت، خلافت را به آنها پیشنهاد کرد و گفت حاضر است بیعت کند، امام صادق(ع) بلافاصله رد کردند، گفتند بنا به تحصیل و تربیت شاگرد دارند و از سیاست دوری می کنند، سفاح خیالش راحت شد، اما حسن مثنی پذیرفت، و سفاح با او بیعت کردند، موقع خروج امام صادق(ع) با تاسف گفتند که دوام ندارد و خیر نمی بیند، پیش بینی می کردند که تله باشد، همین هم شد و حسن مثنی حذف شد، سفاح با خیال راحت به قدرت رسید و خلافت کرد!

امریکا به دنبال توافق با ایران است، ترجیح می دهند با رهبری به صلح برسند، اما لازمه دارد، توافقی جامع در امر منطقه، هسته ای و صد البته موشکی که اخیرا اروپا در ازای فعال نکردن مکانیزم ماشه مطرح کرده، اسرائیل آخرین فرمانده نظامی حماس را زده پس در قدم بعدی صلح با غزه برقرار می شود، همانطور که خودشان هم گفتند تا ده روز دیگر سعی دارند تمام شود، شرط دو کشوری اسرائیل و فلسطین عملیاتی شده که ایران کافیست به حماس تبریک بگوید، انگار اسرائیل را به رسمیت شناخته و نبردها در فلسطین پایان می یابد، ضمن اینکه طبیعی است ترورها شیوع پیدا کنند، مقامات ایران در جنگی سرد کشته می شوند، اگر واقع بین باشیم علائم نشان می دهند با در هم شکستن مقاومت حماس و حزب الله و سوریه بزودی عراق هم در دستور کار قرار بگیرد و خنثی شود، یعنی شرط سابق ترامپ برای سوئیچ ایران و محورش از نظامی به سیاسی در حال اجرایی شدن زوری است، پس منطقه قابل مذاکره است چون در ضعفیم و آنها دست بالا را دارند، هسته ای هم مدام مذاکره کننده های ما می گویند نابود شده و آماده مذاکره هستیم، می ماند بحث موشکی که خوجیر و پارچین و شاهرود و سایت های مهم دیگرش نابود شده، پس قابل گفتگوست، تعدادی موشک قاره پیما و ماهواره بر داریم که تا لندن می رسد، آن هم مثل غنی سازی 60 درصد خارج یا خنثی می کنند، بنا بر این می شود ایران ارسال ماهواره به فضا را با موشک های روسی یا چینی انجام دهد و خودش سکو نسازد، از سکوت مقامات نظامی و سیاسی خودمان تا ندید گرفتن حمله های اسرائیل با ریزپرنده و شناسایی با پهپادهایش بر فراز آسمان یا پنهان کردن تلاش های آنها برای ترور که همه بخشی از فشار برای امضای توافق است، می فهمیم جملگی خواهان این صلح هستند و تنها یک عامل می تواند آن را بهم بزند، باز هم اسرائیل، همانقدر که ترامپ برای موفقیت دولتش و کسب جایزه صلح نوبل به ثبات نیاز دارد نتانیاهو برای بقای دولتش و محاکمه نشدن به بی ثباتی دل بسته که باید امیدوار باشیم ترامپ بتواند بازهم نتانیاهو را تطمیع کند مثل همین روزها که جلوی محاکمه وی را گرفت و نجاتش داد، بتواند پوتین را رام نگاه دارد مثل سلاح ندادن های اخیر به اوکراین و چراغ سبز به روسیه برای فتوحات بیشتر، امید که توافق امضا بشود و صلح پایدار گردد که این بهترین سناریو ممکن برای ماست، کار سختی نیست، حجاب که آزاد است و نظام هم پذیرفته، نوشیدنی الکی هم در کافه ها سرو می شود، هتل ها آلبوم دارند و خدمات جنسی متنوع ارائه می دهند، شبیه عربستانیم فقط هزینه بیخود می دهیم، با انجام توافق نظام جمهوری اسلامی یکبار برای همیشه بیمه می شود و آلترناتیوهای فیک آن متلاشی، امریکا سرنگونی خاندان سعودی را نخواست و اگر همراهی بشود سقوط حکومت مرکزی ما را هم نمی خواهد، همانطور که با رفع تحریم های جولانی به ایران نشان داد اراده رفع تمام و کمال تحریم ها را دارد، چرا؟ متحدان قوی در خاورمیانه می توانند گزینه های بعدی ترامپ را در آینده رئیس جمهور امریکا کنند، ترامپ روی روسیه و ایران و اسرائیل و عربستان حساب باز کرده، یعنی قدرتی فراتر از احزاب مطرح در امریکا و دیدیم ایلان ماسک گفت به زودی حزب ترامپ راه اندازی می شود.

اما این معادلات اگر بهم بخورد، وضع خوبی در پیش رو نیست، وقتی اسرائیل باقری و شمخانی و قالیباف را می زند یعنی می خواهد رابطه ایران و امریکا جوش نخورد، وقتی مجاهدین خلق سایت سمنان را لو می دهند یعنی روس ها هم با توافق مخالف اند، اگر نمی دانید ربط روس ها به مجاهدین چیست مقاله ام را درباره رابطه این دو بخوانید، اسرائیل در فاز اول نظامیان را زد، یعنی هسته قدرت را شکاند، در حمله بعدی روحانیون تراز اول را اعلام کرده که می زند، یعنی هسته مشروعیت دینی را، تعجب نمی کنم آغاز حمله با یمن برای برهم زدن تمرکز ایران باشد و بلافاصله در فاز بعد با زدن آیت الله سیستانی در عراق پررنگ شود، تنها مانع خلع سلاح حشدالشعبی باید حذف شود، که دولت و ارتش و جریان صدر آنها را کنار بزنند، یادمان هست که صدر گفته بود ترجیح می دهیم طی 40 سال آینده امارات و عربستان بشویم نه ایران! تعجب نمی کنم اگر اسرائیل به ایران بیاید و بدنه اصلی مراجع و روحانیون صاحب قدرت را هدف بگیرد، همه در خانه هایشان هستند و پناهگاهی نیست، روی مراجع دینی غیرتی نیست، تعجب نمی کنم به نیت شکاندن فقرات جمهوری اسلامی جانشینان مطرح شده رهبری یعنی حسنین خمینی و روحانی و هر داعیه دار خلافت را بزند و در گام آخر رهبری را هدف قرار بدهد، آقازاده امیدوار است در این مقطع برگ برنده ایران باشد، کسی که ظاهر سازی کردند در حمله به خانه امنش کشته شده، حالا زنده شود تا تداعی کننده مقاومت باشد، فرزندی که حالا پدرش یعنی رهبرجهان اسلام شهید شده، خودش را جانباز جنگ اسرائیل معرفی کند تا نماد مشروعیت باشد، موروثی شدن هم معنا ندارد، چون همه کشته شدند و جانشینی نیست، ورودش ایران را در آستانه تحول قرار می دهد و هرکس میان بازوانش که از ترور نجات پیدا کرده آبرو پیدا می کند و فعال می شوند در نهایت عابربانک هایش نجات می یابند، آیا موفق می شود به گندم ری برسد و این رویا را عملی کند؟ نمی دانم، اطلاعی ندارم، اما در مغز استخوان نظام این تصور هست که ایشان به قدرت برسند، روایت آخرالزمانی را ملاک قرار می دهند، روایتی که می گوید: یموت الثائر یقوم الآخر ثم ینهض الیمانی لمحاربه السفیانی، و دو جور معنا می شود، اگر واژه “آخر” را به فتحه بخونیم یک معنی می دهد و با کسره بخوانیم یک معنا، یعنی انقلاب کننده کشته می‌شود، بعدی/آخری برمی‌خیزد، سپس یمانی برای جنگ با سفیانی قیام می‌کند، رهبری باور داشتند بعدی درست است که یعنی خودشان پرچم را به امام زمان(عج) می دهند، آقازاده باور دارند آخری درست است و ایشان بعد از پدر پرچم را به حضرت(عج) می دهند، ما پس فکر آنها را می گوییم، کاری به درست یا غلط بودن این فکر نداریم، پس اگر ترامپ نتواند نتانیاهو را مدیریت کند و توافق حاصل نشود این برنامه را اسرائیل به همراه نابودی زیرساخت های حیاتی برای بالابردن نارضایتی در ذهن خود می پروراند و پیاده می کند، و ماهیگیران نیز در این وسط سود خود می برند و روس ها از این امر راضی خواهند بود! توجه کنیم که در لیست اهداف، نظامی هایی هدف بودند و اغلب کشته شدند که قصد داشتند کشور را به سمت غرب ببرند و از روسیه دور کنند، بعضا رهبری منصوب کرده بود تا ماموریتشان متلاشی کردن مافیای خزنده باشد!

عمر تحلیل ها در این روزها کوتاه است و ناپایدار، هیچ چیز قطعی نیست، در لحظه تغییر می کند، یادمان هست که ایران سال ها تدارک دید که در وقت لزوم از سوریه به کمک حزب الله برود و اسرائیل را خمپاره باران کند، اما یکدفعه اسد خیانت کرد و در گام بعد نفوذی اسرائیل که از مدافعان حرم و ایرانی بود اتاق فرماندهان وفادار به اسد و فرماندهان ارشد نظامی ما را به رگبار بست و کشت و باعث شد کودتای نظامی شکست بخورد و کشور سقوط کند، فعلا همه چیز عادی است، چه 15 دقیقه مانده باشد، چه بیشتر.

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا