تحلیل لقمان مداین پژوهشگر و منتقد سینما از انفجار بندرعباس و خطر جنگ تحمیلی بر ایران

به گزارش آژانس خبری سینمادرام، لقمان مداین نویسنده و پژوهشگر طی یادداشتی اختصاصی به تحلیل انفجار بندرعباس و خطر وقوع جنگ تحمیلی بر ایران پرداخت و نوشت: می دانی، خسته شدم، از نگاه کردن به این حجم از ویرانی، خنده ام می گیرد، وضعیت امروز ایران درست شبیه است به روزهای منتهی به انقلاب 57، با این تفاوت که کسی در خیابان نیست، صدای فریاد مردم بلند نیست، اما تمام هیمنه حاکمیت در لرزش است بخاطر وحشت از شورش مردم، شاید اگر براندازان می دانستند که چقدر حاکمیت شکننده شده لحظه ای امان نمی دادند، جمهوری اسلامی در یک چیز رتبه نخست را دارد، مدیریت افکار عمومی، می تواند یک خودکار بی ارزش را در بورس وال استریت به قیمتی گزاف بفروشد، شاید برای همین است که همه فکر می کنند اوضاع تحت کنترل است، همه جا می سوزد و می گویند عمدی پشتش نبوده، بندر منفجر می شود و می گویند کار آقازاده بوده، نظام چپ و راست سیلی می خورد و می گویند اصلا هم درد نداشته است! شما ببینید هربار که ترامپ در مذاکرات وقفه می اندازد یکجا آتش می گیرد، فشار باید بالا برود تا قدرت چانه زنی را حاصل کنند و بین خودمان بماند ایران از زمان رضاخان هم آسیب پذیرتر شده، عزیزی به من می گوید دنبال پنل خورشیدی باش، می گویم چرا؟ پاسخ می دهد اگر مذاکرات به نتیجه نرسد، اوضاع غم انگیزی خواهیم داشت، ساعات خاموشی زیاد می شود، می گویم علت چیست؟ پاسخ می دهد پول برق نقد است و دولت در این مدت به مردم خاموشی می داده و برق ذخیره را می فروخته، می گویم پس بحران پول جدی است، می گوید وقتی فروش از سه و نیم میلیون بشکه به یک میلیون و دویست هزار بشکه رسیده به نظرت خوب است یا بد! حالا که با تحریم های جدید شاید همان هم قطع شود. وقتی اسرائیل برای هشدار نیروگاه برق را نوازش می کند چه؟
می گویم چرا پنل خورشیدی، و پاسخ می دهد در گازوئیل و بنزین و گاز هم مشکل داریم و دارای اعتبار نیستند که به آنها دل خوش کنیم، هر آن ممکن است آنها هم با مشکل مواجه شوند ضمن آنکه بنزین به زودی به لیتری ده هزار تومان خواهد رسید و بنزین کارتی لیتری سه هزار تومان آن هم با سهمیه به شدت محدودتر، نگاه می کنم، برای کارخانه خودش از همین پنل ها خریده!
راستش را بخواهید به عنوان پژوهشگر در هر روزنه ای که می توانستم سرک کشیدم و لابه لای اسناد بسیاری قدم زدم، هیچگاه حاکمیت را تا این حد در استیصال ندیدم، به شکل وحشتناکی در ضعف است، تو پندار که اگر ذره ای توانایی داشت، تا این اندازه تن به خفت نمی داد.
حتما می دانید تا قبل از زدن سلیمانی، قاسم بیشترین نفوذ را بر رهبری داشت، حتی روزهای آخر بنا بود واسطه آشتی رهبر و خاتمی شود، بعد از او اما دیگر کسی نبود که تا این حد کلامش فصل الخطاب باشد و رهبری سخنش را بشنود، بازیگر جدیدی در میدان ظاهر شده، او را می شناسید، به نسبت فردی منطقی است، باقری، رئیس ستادکل نیروهای مسلح، برادر شهید باقری. او همانی است که باعث شد علی رغم موافقت رهبری با وعده صادق 3 جلوی آن گرفته شود و عملیات انجام نشود، نقل است به رهبری اطمینان داده بود کشور به شکل بی سابقه ای از داخل در فشار است و کشور پول ندارد، اگر عملیات انجام بشود پول خرید گندم برای نان مردم هم نداریم و شورش قطعی است، سیل اعتراضاتی که نمی شود جلویش را گرفت.
این نقش آفرینی مهم او باعث شد پاسخ عملیات اسرائیل داده نشود، عملیات اسرائیل که اف 35 هایش به تهران آمدند و مراکز بسیاری را زدند و در نقاط دیگر هم شگفتی آفریدند و هنوز حضرات مانده اند جنگنده چگونه وارد کشور شده است که رادارهایشان هیچکدام را ندیده.
باقری اطمینان یافته بود که زیرساخت دفاعی مناسبی وجود ندارد که بتواند مقابل پاسخ بعدی اسرائیل را بگیرد و برای اولین بار گزارش دقیقی از عملکرد نیروهای نظامی و تحلیل واقع گرایانه ای از بررسی امنیتی سطح جامعه به رهبری ارائه داده است که باعث شد ایشان رویکرد متفاوتی برگزیند، جنس این گزارش را می توانید از جنس گزارش محسن رضایی به بنیان گذار جمهوری اسلامی بدانید که باعث شد وی برای نخستین بار واقعیات جبهه را درک کند و از شعار جنگ جنگ تا پیروزی کوتاه بیاید و متوجه شود ادامه جنگ مقدور نیست و جام زهر را بنوشد یا وقتی رضاخان در سال ۱۳۲۰ فهمید ارتش او در مقابل متفقین تاب مقاومت ندارد.
اما دومین گام باقری که او را از دید من مهمترین چهره تاثیرگذار بر سرنوشت ایران می توان قلمداد کرد مذاکرات بود، در حالی که هیچکس در جمهوری اسلامی باور نداشت که باید با ترامپ یعنی قاتل سلیمانی مذاکره کرد، نقل است باقری به دیدن رهبری می رود و او را مجاب می کند که لازم است با ترامپ مذاکره شود که در غیر اینصورت جنگ حتمی است، هرچند که می توان ضربات عمیقی به آنها وارد کرد ولی آنان نیز پاسخ ویرانگری به ما می دهند و چون بدنه مردمی همراه نیست و تاب تحملشان به سر رسیده هم از بیرون و هم از درون مشغول می شویم و فاجعه آفریده می شود، رهبری بعد از دیدار باقری با ایشان، اجازه مذاکرات را صادر می کنند و من می گویم آیا بنیاد نوبل آنقدر باهوش است که بداند جایزه صلح امسالش را باید به چه کسی بدهد!
بی توجه به هر نتیجه ای که به له یا علیه باشد، باقری خواسته یا ناخواسته باعث شد انسان های بیشتری کشته نشوند، غزه را ببینید، بندرعباس هم ببینید، فاصله ما تا غزه به اندازه چرخش عقربه های ساعت بود، سخنان رهبری که مذاکرات را تشبیه کردند به صلح امام حسن(ع) هم از همین جنس بود، امام حسن(ع) به دو دلیل صلح کرد، یک اینکه بدنه مردمی با ایشان همسو نبود، دو اینکه سپاهیانش به او خیانت کرده بودند، برای ما اما لزوما نیازی به خیانت یعنی رفتن در دامن دشمن نیست، گاهی همینکه سیستم امنیتی گزارش واقع گرایانه از رضایت مردم ندهد یعنی خیانت، وقتی گزارش دقیقی از ضعف سیستم پدافندی ندهند یعنی خیانت، برای همین بود که دیدید برای اولین بار ایشان در سخنرانی خود گفتند رئیسی گزارشی برای من آورد که سراسر مهمل و پوچ بود یا حاجی زاده گفت هربار به دیدن رهبری می روم تا من را می بینند سریع می پرسند توانستید مشکلات را رفع کنید یا خیر! یعنی به هر طریق ممکن مدتی است گزارشات به نسبت درست را دریافت می کنند، علی رغم آنکه رینگ بسته اطراف ایشان هنوز هم نفس می کشند و حتی مطالب سخنرانی او را بر روی سایت سانسور کرده یا در وسط مذاکرات پوستر ترور ترامپ را بازنشر می کنند و خدا می داند در سطح کلان دیگر چه می گذرد، بگذریم امیدوارم راه تنفسی که به سمت ایشان باز شده بسته نشود.
دو سال پیش به گفته شهریاری عضو امنیت ملی گفتگویی با تیم ترامپ که سودای ریاست جمهوری داشت زیر نظر رهبری برقرار شد، رابط های ویژه مسئولیت مستقیم داشتند، اینکه فهوای آن چه بود را در یادداشت چند ماه پیشم منتشر کردم، تیم ترامپ به ایران گفت زمان بخرید تا ما بیاییم، یادتان هست آن زمان اسرائیل با آذربایجان گرم گرفته بود، حتی پیاده نظام مجاهدین خلق هم آمده بودند، ایران وقتی متوجه می شود تا چند روز دیگر حمله نهایی اسرائیل به خاکش قطعی است چراغ سبزی به حماس می دهد و آنها انتحار می کنند، رابطه حماس با اسرائیل بد نبود، مردم غزه داشتند نفس می کشیدند، اسرائیل به منتخب مردم غزه یعنی حماس که روزگاری محبوب بود پول می داد تا برای مردمش آبادانی فراهم کند، همه چیز آزاد بود جز فعالیت نظامی، در حالی که اسرائیل نمی دانست بازوی فوق سری حماس در پشت پرده بزرگترین عملیات نظامی را تمرین می کند، حماس برای ایران دلش را به دریا می زند، عملیات می کند، و خودش با مردمش سلاخی می شوند، تا یک سال و اندی برای ایران زمان بخرند، حجم حمله را دیدید؟ قرار بود ایران را اینگونه بزنند، از ماه ها پیش ایران با ضعیف شدن حماس ناچار می شود مهره های دیگر خود را به کار بگیرد، هدف روشن است، خریدن زمان! حزب الله ورود می کند، حوثی ها ورود می کنند، آنچیزی که ایران پیش بینی نمی کرد سقوط سوریه بود، که بشار اسد در بزنگاه حساس کنار رفت، ایران ماه ها بود که اطلاعات محرمانه مذاکره سعودی ها با اخوان المسلمین مصر را دنبال می کرد، خانواده همسر بشار اسد آنجا بودند، گفته بودند اگر بشار کنار برود، او و خانواده اش زنده می مانند، از جمعیت اسد تنها 80 نفر مانده بودند، حالا همان ها هم داشتند کشته می شدند، اسد تصمیم گرفته بود دیگر کنار برود، همان تصمیمی که سال 88 گرفته بود و به آن توجهی نشد، در لحظه حساس که باید سوریه آتش تهیه روی سر اسرائیل می ریخت تا حزب الله نفس بکشد، سقوط کرد، و حزب الله نیز سلاخی شد، ضربه کاری بر نقشه های مهندسی شده ایران! حسن نصرالله هزینه دیگر ایران برای خریدن زمان بود، تنها مهره باقی مانده حوثی ها بودند، که روزگاری در جیبوتی دوره دیدند و در ازای آن احمدی نژاد برای جیبوتی کارهای زیرساختی کرده بود، ضمن آنکه امکانات حوثی ها به مراتب بیشتر از حزب الله است، حالا مذاکرات به دمش رسیده، هرگاه ترامپ وقفه می اندازد تا فکر کند، اسرائیل ضربه دیگری میزند و دوباره گفتگوها شروع می شوند!
تا اینکه امضا نهایی شود، می گویید ایران بازوانش را از دست داد؟ آری، اما یادتان باشد از روز اول آنها برای همین طراحی شده بودند، باور حاکمیت بر این است ترامپ با نشان دادن اراده خود بر پایان جنگ نرم و سخت، این امید را ایجاد کرده که اگر توافق حاصل شود، جمهوری اسلامی برای اولین بار در دنیا به رسمیت شناخته شده و موجودیتش تثبیت می شود، این همراه است با تثبیت کشور فلسطین و اسرائیل کنار هم، و رفع شدن خطرات بیرونی از سر جمهوری اسلامی یعنی بیمه صد ساله، با این ترتیب حضرات باور دارند اگر آقای خامنه ای به صلح برسد، برای اولین بار در تاریخ 1400 ساله شیعه حکومتی برپا شده که دنیا آن را به رسمیت می شناسد. یعنی آقای خامنه ای اولین رهبر دینی خطاب می شود که توانسته حکومت شیعه را جاودان کند. و این در مکتب حاکمیت یعنی پیروزی. یعنی همان سخن که گفته می شد حفظ نظام از جان امام زمان(عج) نیز واجب تر است، همانی که می گفتند برای حفظ نظام نماز هم نمی خوانیم، حالا یک نفر نظام را پایدار کرده و این یعنی برنده.
اما در کنار این وجه اعتقادی بعد زمینی آن چیست؟ باید فضا محیا بشود تا وقتی رهبر بعدی آمد بحران خارجی نباشد، به جای فشار حداکثری در مراسم ختم شرکت کنند، به جای شورش داخلی پیام تبریک به جایگزین بدهند و نفر جدید پیشاپیش از قول داوری و پالیزدار وعده داده که بیاید خیلی اصلاحات می کند! ببینیم و تعریف کنیم.
ایران جمهوری اسلامی یعنی ایران تضعیف شده از دید امریکا، و این گزینه ای مطلوب تر است تا ایران فروپاشی شده، اگر حکومت بعدی دموکراتیک باشد، باج کمتری می دهد، اگر چند حکومتی بشود باید با چندین دسته رایزنی بشود، بنابر این آنها همین وضع امروزی را مطلوب می دانند، وقتی گفته گروه هایی که در منطقه باقی ماندند باید سوئیچ کنند روی فعالیت سیاسی، وقتی غزه را آنقدر می زنند تا حماس تسلیم شود، وقتی دارند حزب الله را خلع سلاح می کنند، وقتی گروه ویژه سپاه بدر در عراق را که بخشی از بدنه ارتش شده بودند و نقل است در حمله به مقر اشرف نقش داشتند اخراج کردند، وقتی ترمز کتائب و حشد را کشیدند و به دنبال انحلال آنها هستند، یعنی این اتفاق باید بیافتد، و چرخیدن از فاز نظامی به فاز سیاسی یعنی باید پول هزینه کرد تا مجددا اعتماد مردم بازگردد، پس امریکا اگر تحریم را بر می دارد اگر رونق اقتصادی ایجاد می کند بنا دارد پول بیشتری بیاید تا هزینه بازسازی منطقه گردن ایران بیافتد، در یک کلام هیچکس دلش به حال ما نسوخته و تمام.
آتش سوزی های پیاپی در ایران که شروعش با بندرعباس بود و تماما کار اسرائیل توجهات بسیاری را جلب کرد چند روز بعد آتش سوزی در اسرائیل شد و اخبارش زود ساکت شد، خیلی ها گفتند کار ایران بوده، اما نه، می دانید علت آتش سوزی چه بود، مکانی بود که امریکایی ها تسلیحات مورد نیاز اسرائیل را برایش فرستاده بودند، سوخت! بیش از ده هزار مهمات هوایی به منظور پر کردن انبارهای مهمات اسرائیل پس از درگیری های اخیر با غزه، حالا این آتش سوزی را بگذارید کنار توافق یک طرفه ترامپ با حوثی ها که داد نتانیاهو را در آورد و گفت تنهایی می جنگیم، بگذارید کنار توافق با ایران که باز هم داد اسرائیل و جزیان تندرو در امریکا را در آورد، آیا نشت خرابکاری می توانسته از سمت امریکایی ها باشد؟ به خاطر بیاوریم پیشتر اسرائیلی ها گفته بودند افرادی در پنتاگون اطلاعات حساس امنیتی را در اختیار ایران گذاشته بودند که یکی از آنها شامل دیتای دقیق حمله به ایران بود که باعث شد آن عملیات لغو بشود و بایدن را در پشت پرده تمام اینها می دانستند، آیا اینبار ترامپ و تیم او پشتش بودند؟ مصادف شدن علت این آتش سوزی با بهم خوردن رابطه امریکا و اسرائیل جای تامل دارد، امر پیچیده ای نیست، همین اواخر وقتی سپاه به کمک روسیه تحریم ها را دور میزد نقل است روحانی و تیمش اطلاعات حساس را نشت می دادند و کمی بعد امریکا آن درزهای دورزدن تحریم را می بست و این جیغ روس ها را در آورده بود، همین باعث شد وقتی کوید شیوع پیدا کرد روس ها تا زمان رفتن روحانی حاضر نشدند به ایران واکسن بدهند ولو اینکه مردم ایران قربانی بشوند، همین دلیلی بود که روحانی به جلسه سران نظامی دعوت نشد، از این درز اطلاعات ها زیاد بوده و طبیعی است.
ایران موشک قاسم بصیر را رونمایی کرد، موشکی که چند روز جلوتر یمنی ها آن را تست کردند و موفق بود، فرودگاه اسرائیل را زد و توانست از سامانه های ضد موشک بالستیک عبور کند، می شود گفت با رونمایی از این موشک که نمی دانیم چه تعداد تولید شده، پدافند امریکایی و اسرائیلی نیز مثل پدافند ایران بازدارندگی خود را از دست دادند و دو طرف آسیب پذیر هستند، ایران از سمت اف35 ها و آنها از سمت موشک قاسم بصیر.
ورود ترامپ به خاورمیانه را شبیه 14 دی ماه 1357 می دانم، وقتی ژنرال رابرت هایزر به ایران آمد، وظیفه او حفظ انسجام ارتش و جلوگیری از کودتا بود نه کمک به شاه برای سرکوب انقلاب، امریکایی ها با خیانت فرح فهمیده بودند شاه به زودی از دنیا می رود و از طریق قطب زاده مطمئن شده بودند که خمینی برایشان خطری ندارد و مسیر انقلاب امن است، هایزر در سرکشی به ارتش حتی طرح ژنرال های ایران را پیگیری می کند که می خواستند جمعیت را بمباران کنند، وقتی به پادگان نیروی هوایی می روند و می بینند خالی است و همه فرار کردند این اقدام را کنار می گذارند و ژنرال های شاه را قانع می کند که ماندن اشتباه است و باید زودتر از ایران خارج شوند، می دانم که می خواهید بگویید شاه با این طرح مخالفت کرده بود و گفته بود اگر مردم را بمباران کنید من بر چه کسی حکومت کنم؟ مملکت سوخته نمی خواهیم. درست است، منتهی این طرح به نوعی کودتای نظامی بود و رضایت شاه را در پی نداشت و اصلا او در جریان نبود که امریکا در عمل به آنها نشان می دهد طرحشان عملی هم نیست، در همینجا هایزر یک ساعت غیبش می زند که بعدا مشخص می شود با بهشتی دیدار کرده، همان دیداری که بعدا از اسناد سفارت امریکا درز کرد و اینگونه تلقی شد که بهشتی جاسوس بوده در صورتیکه دیدار با اراده بنیان گذار انقلاب صورت گرفته بود و هایزر با چراغ سبز به بهشتی می گوید حکومت نظامی را می توانند بشکنند، همان دیداری که بعدا طالقانی به اشتباه گمان کرد فرمان شکستن حکومت نظامی را رهبر انقلاب از امام زمان(عج) دریافت کرده است! پس هایزر انتقال قدرت را به آرامی و تسهیل شده به سرانجام رساند.
اما چیزی که آنها نمی دانستند این بود که روس ها نشستند تا درخت کاشته شود، آبیاری شود، به بار بنشیند و سپس میوه هایش را بچینند، اینکه ترامپ می خواهد بیاید، اینکه توافق به دمش رسیده، اینکه همه چیز مهیاست، اما در دقیقه نود یک سایت هسته ای ایران لو می رود، آن هم سایتی که اقداماتش نقل است که صلح آمیز نیست بلکه برای بالابردن قدرت تخریب در سلاح هسته ای کاربرد دارد، نشان دهنده آن است که تردید های من نسبت به روس ها درست بود، از ابتدا می گفتم همراهی روس ها برایم مفهوم نیست، روس ها نباید موافق باشند، چرا ژست واسطه های خیرخواه می گیرند، ویتکاف به دیدن روس ها می رفت قبل هر مذاکره، عراقچی به دیدن روس ها می رفت بعد هر مذاکره، همه می دانستند ایران تحت اسعمار کیست، حالا مجاهدین خلق که پیشتر در مقاله ای مجزا درباره استعمار روسیه به آن پرداختم و ثابت کردم هنوز هم بازوی امنیتی روس ها در امریکا هستند، تا در بزنگاه حساس رابطه ایران و امریکا جوش نخورد، نقش خود را ایفا کردند و با اطلاعاتی که فقط روس ها داشتند، یک سایت دیگر ما را فاش کردند، این نشان می دهد روس ها از برگ ایران در مذاکرات ژئوپلیتیک با غرب استفاده کردند و با پای میز بردن ما از امریکایی ها در جنگ اوکراین باج گرفتند، در جلسات پشت پرده از ایران سهم گرفتند تا تدارکاتچی آنها در جنگ باشیم، حالا در لحظه طلایی دارند بازی را بهم می زنند تا این گاو شیرده باز هم برایشان بماند و بتوانند آن را بدوشند، اگر بنا بود ایران به سادگی از دست روس ها خارج شود، آن همه از مقامات ما را ترور نمی کردند، بدنه سوخو 35 را در ایران تولید نمی کردند، حفاظت کاخ کرملین را به مستشاران پدافندی ایران نمی دادند، روس ها تازه ایران را گرفتند، اگر جای ترامپ باشم این ردپای پنهان را می بینم و توافق را قطعی می کنم تا یکبار برای همیشه بازی روس ها بهم بخورد و ایران از زیر استعمار روس ها خود را بیرون بکشد، آیا طرف امریکایی تا این اندازه عاقل است؟ بعید می دانم.
کاش انقدر هوشیار باشند و یادشان بیاید وقتی در روند مذاکرات با خاتمی به نقل از مصاحبه بلر با بی بی سی جهانی، ایران همه جوره همکاری کرد تا توافق کند امریکا چگونه با سهم خواهی زیاد از حد با استدلال اینکه اگر ایران باج می دهد بیشتر بگیریم باعث شد خشم رهبری برانگیخته شود و مذاکرات را لغو کند و سپس احمدی نژاد آمد و تبعاتش همه را گرفت، کاش یادشان بماند و کار را به جایی نرسانند که ایشان از مذاکره خارج شوند، که در آن صورت آینده بسیار تاریکی در پیش خواهد بود.
ایران، امروز شبیه دی ماه 57 است، مردم در خیابان نیستند، اما حکومت از وحشت شورش مردم خواب ندارد، خفت در مذاکره را پذیرفته تا بلوا نشود، اگر هایزر نتوانست شاه را نگاه دارد دلایلی داشت که به بخشی از آن اشاره کردیم، اصلی ترینش بودن اپوزوسیون قدرتمند بود، درحالی که امروز اپوزوسیون قدرتمند نیست، ارتش خالی بود و امروز قوای نظامی خالی نیست، پس امریکا نگه داشتن جمهوری اسلامی را به هرج و مرج و صد پدر شدن ایران ترجیح می دهد اما تمام اینها به شرطی است که جمهوری اسلامی یک قدرت بی دندان باشد.