تحلیل لقمان مداین پژوهشگر و منتقد سینما بر فضای سیاسی ایران/ ترامپ به ایران پیشنهاد معامله قرن را داده است!

به گزارش آژانس خبری سینمادرام، لقمان مداین نویسنده و پژوهشگر طی یادداشتی اختصاصی به تحلیل فضای سیاسی ایران پرداخت و از پیشنهاد ترامپ برای امضای معامله قرن به ایران خبر داد، این نخستین بار است که خبر از گفتگوی پنهانی ایران و ترامپ مطرح می شود، متن این تحلیل را در ادامه می خوانیم:
نمی دانم نسبت حاکمیت خودمان با حاکمیت اسرائیل را چگونه توصیف کنم اما لازم و ملزوم هم هستند، هر دو همدیگر را پیش می برند، شاید اگر کمی پیش با شیطنت اسرائیل در آلوده کردن برخی مکان های منسوخ ایران به رادیواکتیو بهانه برای قطعنامه علیه ایران پیدا نمی کردند روسیه کلید موشک های بالستیک را از ایران دریافت نمی کرد و در مقابل ایران نیز از جنگنده های سوخو 35 که در آشیانه ها انبار شده بود بی بهره می ماند، اما از برکت قطعنامه هر طرف به خواست خود رسیدند.
فضا به شدت متشنج است، به جمعی دعوت شدم، مثل سالیان گذشته، به شب های اعزام به جبهه که بارها فیلمش را دیده بودیم شباهت دارد، پیر و جوان پر از شور و شوق همه به میدانی می رفتند که بازگشتی نداشت، دیگر آهنگران نمی خواند، دیگر رادیو از بلندگوهای دوکوهه مارش جنگ نمی نواخت، مردمی نبودند که اسفند دود کنند، بنری بزنند و با سلام و صلوات آنها را از زیر قرآن رد کنند و آبی پشتشان بریزند، همه می دانند کجا می روند و همه می دانند احتمال اینکه بازنگردند زیاد است اما در سکوت.
می گویند خیلی ها به محض رسیدن پشیمان می شوند، تصویر دست و پای قطع شده و بوی تعفن و مگس های دور اجساد به یک سو، انفجارهای مهیب در سوی دیگر، می گفت روس ها کنار فرودگاه دمشق یک هتل شیشه ای ساختند، مملو از زنان روسی است که روی خود سرمایه گذاری کردند، سرباز های روسی موقع ورود به سوریه و خروج به آنجا سر می زنند و استفاده می کنند، از اینجا نیز کسانی که می روند تا صادر نشدن مجوز خروج از فرودگاه می توانند در این هتل مستقر شوند، برای کسانی که اعتقادی می روند صحنه های جذابی است، مثل نگه داشتن ذغال داغ در کف دست.
می گفت یکبار اسرائیلی ها روس ها را فریب دادند با جنگنده ای مشابه به فرودگاه دمشق نزدیک شدند و چرخ های خود را باز کردند، همه گمان بردند قصد فرود دارد، نزدیک که می شود بمباران می کند و می رود، ترفند هایشان جالب است، ابتکار دارند.
دیگری از حمله ترامپ می گفت که سال ها پیش بخشی متروکه را هماهنگ شده هدف قرار داد تا حرفش بی اعتبار نشود! اما موج انفجار آن بمب های هماهنگ شده هنوز هم خواب را از سرش می پراند.
دیگری از راه می رسد خیلی پرشور است، او را می شناسم، کله ندارد! می گوید دوره یک تا سه را نمی خواهد بگذرانی، دوره فشرده را در در سه روز تمام کن و بیا، من تو را گردن می گیرم، می گویم وقتی دوره چند ماهه را در سه روز جمع می کنید یعنی هیچ کدام به کار نمی آید، یعنی بازگشتی نیست، می خندد! می گویم گوشت دم توپ، می گوید شهادت! می گویم ان شاالله.
می پرسم واقعا باور دارید که سوریه می ماند؟ مگر روایات را دنبال نمی کنید! می گوید ما دلی می رویم که بعدا نگویند شیعه ترسید و نیامد اما اسد بوی الرحمن اش بلند شده، سرنگون می شود، می پرسم چطور؟ می گوید مردم او را نمی خواهند، جرات ندارد از کاخ بیرون بیاید، او را می کشند، می گوید شانس آورده که روز کودتا به روسیه رفته بود وگرنه کشته می شد، ارتش برایش نمی جنگد، می گوید اسد اخیرا زخمی شده و اسرائیل بنا دارد او را حذف کند، می گوید کل قوا به او خیانت کردند و اگر پشتوانه هوایی روسیه و زمینی ما نبود زودتر از اینها رفته بود، گفتم 1400 سال پیش اهل بیت این روزها را پیش بینی کردند، افسوس که اسرائیل روایات را بهتر از ما خوانده! سر به تاسف تکان می دهد، می گویم هم دیگر را می بینیم؟ لبانش را فشار می دهد و من را در آغوش می کشد، لحظات سختی است، قلب انسان آتش می گیرد.
وقتی گفت مردم اسد را نمی خواهند یاد سال ها پیش افتادم که همراه با عزیزی به دیدن مرحوم هاشمی رفسنجانی رفتیم، دستگاه های تصفیه و تهویه هوا در دل آن آلودگی مرکز شهر آنقدر خوب عمل می کرد که نه گرمای تابستان را می فهمیدی نه آلودگی را، از شدت تمیزی هوا اکسیژن مغزت بالا می رفت و خوابت می گرفت، نگاه به خودمان نکنید که از شدت آلودگی که وضعیت قرمز یعنی تخلیه شهر است جانمان به لب رسیده و اگر کمی مانند من درگیر آسم باشید با قید وثیقه زنده اید، دولت ها روی ریه مردم برای تصفیه هوا حساب می کنند، حق دارند! از پشت آن دستگاه های یون ساز که هوا را در حد جنگل های آمازون تحویل دولت مردان می دهند نمی توان بوی گوگرد و سرب را حس کرد.
خاطرش به خیر زمانی که آن سرمایه گذار آلمانی آمده بود و ما قرارش را ترتیب دادیم تا با شورای شهر اصلاحات صحبت کند، طرح بی نظیری در مهار آلودگی داشت اما بخاطر بدهی هفتاد هزار میلیاردی که سردار خلبان روی دست شهرداری گذاشته بود حقوق کارمندان را نمی شد پرداخت کرد چه برسد به زیر ساخت کاهش آلودگی، یکی از دوستان به شرکت کار رفته بود که انحصار تراکم های شهرداری در دست آنها بود! همه معاونین وی بودند! می گفت در جلسه خصوصی می گویند کاری با شهرداری کردیم که فقط خودمان می توانیم درستش کنیم هرکس دیگری بیاید شکست می خورد! بگذریم، یاد روایتی افتادم که چرچیل تا وقتی در ساختمان نخست وزیری بود متوجه وضع آلودگی نمی شد وقتی برای فوت منشی اش به بیمارستان رفت و جان دادن مردم را دید تازه متوجه بحران شد و چاره اندیشید! کاش مقامات بالادستی از حباب امن خود خارج شوند و حقیقت را ببینند!
به بحث برگردیم، ساختمان مجمع تشخیص مصلحت را که وارد شدیم دیدیم صندلی در راهروی کارکنان گذاشتند، تعجب کردیم، عزیزی نزدیک شد، گفت مکان های اصلی شنود می شوند! جالب است مرحوم شاهرودی هم اواخر که بیمار بودند و ملاقاتشان کردیم با ناراحتی می گفت در اتاق خواب من پیرمرد شنود گذاشتند! موسوی اردبیلی هم روزی که دیدیم گفت به اتاق خصوصی برویم که اینجا شنود می شود! مکارم هم از درب مشترک میان خانه همسر دوم و مدرسه اش عزیزان را به درون مدرسه برد تا راحت صحبت کنند! یا خاتمی که عضو دفترش می گفت هفته ای یک کیسه شنود در خانه اش پیدا می کنیم!
باز هم بگذریم که حاشیه زیاد است، هاشمی گفته بود اینجا بنشینیم که راحت صحبت کنیم، رفته بودیم ایشان را قانع کنیم که با رهبری صحبت کنند حالا که احمدی نژاد رفته سیاست های اشتباه را در گور همان بریزیم و مسیر را اصلاح کنیم، شش هزار کشته که نقل می شود رقم کمی برای مبارزه برون مرزی نیست! راه های کم هزینه تری داشتیم، استقبال کردند، قرار شد پیگیری کنند، بعدا که دوباره به دیدنشان رفتیم فرمودند سردار سلیمانی را صدا زدند، خب سردار به آقای هاشمی ارادت ویژه ای داشت، می گفت مرادم رهبری است اما آقای هاشمی بینشی عمیق دارد و نظراتش راهگشا است، گفته بودند بنا شده بشار اسد حفظ بشود و مثل همیشه با اکثریت آرا رئیس جمهورش کنند، آقای هاشمی گفته بود من مخالفم، حالا که احمدی نژاد رفته سیاست های اشتباه را با او رها کنید، ما به سوریه نفت رایگان می دهیم، همیشه از سفره ایران ارتزاق کرده، چه اسد باشد چه هرکس دیگر وقتی این امتیازات را به او بدهیم مرید ما می شود، پس عقل حکم می کند حالا که مردم به ستوه آمدند و خطر داعش رفع شده اجازه بدهیم اسد را کنار بزنند و نماینده مطبوع خودشان را بیاورند، اینگونه هم حمایت مردم سوریه را داریم هم با امتیازاتی که حبه می کنیم نماینده منتخب آنها را داریم، سردار پذیرفته بود و قول داد در جلسه با رهبری بیان کند، بعدها اسد دوباره پیروز انتخابات شد! روی دیوارها نوشتند قائدنا الی الابد، اسد اسد! و مردم کاملا ناامید شدند، روزی دیگر سردار سلیمانی به دیدن آقای هاشمی رفته بود و ایشان از او گله کرد، که چرا کار خودتان را کردید، مردم دشمن شما شدند، شورش و جنگ شد، اینها تاوان دارد و ما باید تاوانش را بعدها بدهیم، سردار با تاسف گفته بودند من به رهبری عرض کردم ایشان فرمودند در حوزه منطقه نظر سید حسن نصرالله ملاک است با او در میان بگذارید، من در آن جلسه نظر شما را عرض کردم و گفتم با شما هم نظر هستم اما پذیرفته نشد، می گفتند نمی توانیم روی گزینه بعدی که نه می شناسیم نه ضمانتی داریم حساب کنیم، شرایط حساسی است و صلاح نمی بینیم و من هم بیش از این اختیاری نداشتم!
خاطره که به اینجا رسید خود حاج آقا هم از ناراحتی سکوت کرد و گفت: افسوس که هیچ وقت قدرت مردم درک نمی شود.
عزیزی تماس می گیرد، می گوید عقبه تحریر الشام به قطر و ترکیه باز می گردد فکر نمی کنی ممکن است ایران حالا که حماس نابود شده بخواهد یک هسته سنی مذهب را فعال کند تا اسد را به زیر بکشد و جولان را فتح کند و اسرائیل را به زیر محاصره ببرد؟ فکر نمی کنی این بوق و داد زدن ها عملیات فریب باشد؟ گفتم ای کاش اینگونه بود، سیاست انگلیسی ندارند، نهایت هوشمندی اینها کرونا یاب مستعان است! وقتی در اوج بحران سلامی با کفش طبی برای تناسب اندام در هوای آلوده صحن ستادکل را پیاده روی می کند! و فرماندهی را مرادی انجام می دهد و او نیز پسرش را بعد از رسوایی سابق حالا در کاخ سعدآباد سمت داده! این هوشمندی ها توقع بی جایی است که از اینها داشته باشیم، ممکن است اسرائیل بخواهد تحریر الشام را به وسیله ترکیه و اردن تقویت کند تا در وقت لزوم صلح با حماس را به واسطه آنان انجام بدهد و تحریر الشام به قهرمان عرب تبدیل بشود که توانست فلسطین را فتح کند، یعنی گفته شود ایران فلسطین را به نابودی برد و تحریر الشام آنها را نجات داد و حق تشکیل کشور مجزا را برایشان گرفت، گفت می دانی در جنگ عراق اینها مقابل ما بودند! گفتم از زمانی که سلیمانی هنیه را به ایران آورد توانست آنها را از صف دشمن جدا کرده و به سمت خودمان بیاورد و یحیی سنوار نیز گفته شده در نزد آقا مجتبی تهرانی شیعه شده بود اما تقیه می کرد و بروز نمی داد.
این روزها با هرکس صحبت می کنم من را به ذخیره کردن برنج و نان و حبوبات و خرید موتور برق و ذخیره سوخت یا کپسول گاز توصیه می کند، می گوید همه دارند موتور برق می خرند تو هم بخر تا گران تر نشده، به خانواده می گویم با اخم پاسخم را می دهند که به فرض محال اگر قحطی هم بشود چطور می خواهی سیر بخوابی و مردم گرسنه باشند! راست می گوید ولی فرض ما محال نیست!
زمان می گذرد، سرعت اتفاقات آنقدر شتاب پیدا کرده که باور کردنی نیست، خاورمیانه بستر اتفاقات ناگوار است و روی آرامش نمی بیند، عزیزی تماس می گیرد، پریشان است، می گویم چه شده، می گوید به آموزش و پرورش و دانشگاه ها از بالا گفتند امتحانات را مدیریت کنید وقت کشی نشود و زود به اتمام برسد، ممکن است اواخر دی تا بهمن عزیزی از دنیا برود! می گویم چه کسی انقدر عزیز است که با مرگش از دانش آموز تا دانشجو تحت تاثیر مراسم او قرار بگیرند؟ می گوید نمی دانم.
به فرد دیگری زنگ می زنم می گوید شنیدی میرحسین به بیمارستان منتقل شده؟ حالش خوب نیست شاید بخاطر او می گویند! شاید هم رهبری که گفته بود به فکر جانشین بعدی باشید حالش بد باشد و تا دی یا بهمن فرصت یافته باشند، گفتم نمی دانم! باید با تیم پزشکی آنها ارتباط بگیرم.
عزیزی را می یابم که با تیم پزشکی میرحسین مرتبط است، فرد مطلعی است، می گوید مریضی موسوی چیز جدیدی نیست، حساسیت را همیشه داشته، و پزشکش برای اینکه مسئولیت مرگ وی گردنش نیافتد همیشه او را راهی بیمارستان می کند تا مطمئن شوند، می گوید رهبری از قبل گفته بوده توصیه کنید به استخر و ورزش تن بدهد و سفر بروند و در مهمانی ها شرکت کند که کم کم حساسیت ها کاهش یابد و به جامعه بازگردد اما میرحسین قبول نکرده و گفته نمی خواهم به دستشان خوراک بدهم تا با انتشار عکسی بگویند او آزاد است و حصر الکی است! پزشکش می گوید میرحسین با سخت گیری های خودش حصر را چندین برابر سخت تر کرده و بخاطر همین شکسته شده و ضعف شدید عضلانی دارد که همین ضعف می توان کار دستش بدهد! تمامش در خلاصه یک کلام است او سر موضع خود ایستاده و کوتاه نیامده است.
فرد دیگری را می یابم، با دکتر مرندی پدر یعنی سرتیم پزشکی رهبری مرتبط است، از حال ایشان می پرسم، می گوید از لحاظ جسمانی کاملا سالم هستند و ورزش های خود را انجام می دهند و مشکلی ندارند! دارد رازداری می کند؟ نمی دانم! عجیب است اگر خبری نیست پس این هشدارها از کجا می آید؟
عزیز دیگری را می یابم، فرد مطلعی است، می پرسم داستان این هشدار به سیستم آموزشی چیست؟ می گوید آنها یک چیزی گفتند تو جدی نگیر! معلوم نیست خبر فوت باشد! می گویم پس چیست؟ می گوید اواخر دی و اوایل بهمن می شود همان حوالی 20 ژانویه که قرار است ترامپ بیاید، حاکمیت احتمال می دهد درگیری اتفاق بیافتد، می گویم یعنی چه؟ می گوید باید خود را آماده کنیم، حماس می خواسته بعد از تهدید ترامپ روزی یک گروگان را اعدام کند تا او بابت تهدیدی که کرده مجبور به عذرخواهی شود اما مخالفت شده! حالا در روایات ظهور هم که 1400 سال ریشه دارد و همه به وقوع پیوسته نقل شده در سالی که به ظهور منتهی می شود ماه رجب در زمستان است و هوا برفی است، مردی سفید پوست، چهارشانه با موی طلایی، ارتشی را حرکت می دهد که پنج بلاد را می گیرند، خراسان آسیب جزئی می بیند اما با اعلام جهاد عمومی خراسانی، دشمن عقب نشینی کامل می کند و جوری می روند که انگار در زمین آب شدند، می گویم یعنی مثل وقتی که پادشاه شب در قسمت آخر گیم آف ترونز شکست خورد؟! می خندد!
می گوید بر حسب اتفاق ماه رجب امسال درزمستان است و همزمان شده با ورود ترامپ! برای همین بدنه اعتقادی حاکمیت نیز باور دارد لحظه موعود فرا رسیده و باید برای هر احتمالی آماده باشیم، برای همین می گویند اسد سقوط می کند، باور دارند فلسطین و لبنان و سوریه و عراق و اردن از دست می روند و ما در خاک خودمان مشغول می شویم! می پرسم قطعی است؟ می گوید هیچ چیز قطعی نیست! ولی آن هشداری که تو می گویی که برای دی و بهمن دادند بخاطر این است که احساس می کنند با امریکا درگیر می شویم و رهبری آسیب می بیند! می پرسم اگر امریکا پنج بلاد را می گیرد پس چرا دست آخر فرار می کند، می گفت نمی دانم ولی می شود احتمال داد یا تصور کرد وقتی رهبری دستور ساخت موشک 4500 کیلومتر یعنی تا لندن و 10000 کیلومتر یعنی تا امریکا را صادر کرده پس ممکن است بخواهند وقتی کارد به استخوان رسید استفاده کنند و تیتر همین خبر که ایران خاک امریکا و انگلیس را هدف قرار داد کافی است تا دنیا شوک شود و برای جهانی نشدن جنگ حاضر به عقب نشینی شوند! نمی دانم.
صبح شنبه شده، هوا بی نهایت آلوده است، همان آماری که رسیده بود صحت دارد، با رفع خطر حمله دوباره شروع کردند به سوزاندن مازوت! عزیزی تماس می گیرد، می گوید می دانی اسد رفته روسیه، تا مقدمات اقامتش در امارات فراهم شود؟ همسر و فرزندانش قصد داشتند به فرانسه بروند اما محیا نشده! می گویم صبح برایم در مجازی پیام آمده از عزیزی که می گفت اعزام ها متوقف شده! می گوید درست است، اعزام های زیادی شده بود اما اسد رسما اعلام کرده ایران دخالت نکند، گفته نمی خواهد بماند، اسرائیل گزینه های جایگزین او را که با ایران مرتبط بودند ترور کرده و حالا که اسد نمی خواهد بماند گزینه ای برای جانشینی او نیست! می گویم اسد تازه یادش افتاده که باید برود؟ می گوید از چند ماه پیش خبر می آمد که عربستان و امارات از طریق خاندان های اخوان المسلمین به همسر اسد که انگلیسی است اما تبارش به این خاندان ها می خورد و هم مسلک هستند پیام داده بود که اگر کنار بروند امنیت آنها تامین می شود و زمزمه خیانت اسد مطرح بود حالا معلوم شده اسد برای چندمین بار خیانت کرده، سری پیش هم در بازار اقتصادی سوریه سهم ایران را قطع کرده بود تا روس ها منتفع بشوند، بار دگر در به رسمیت شناختن جزایر سه گانه ایران کوتاهی کرده بود، بار دگر ایرانی ها را سعی کرده بود از سوریه اخراج کند، می گفت اسد از سال 88 تا امروز بارها از ایران خواسته بود که از قدرت کنار برود تا مردم با نماینده منتخب خودشان بدون درگیری به آزادی برسند اما ایران نگذاشته و گفته فعلا صلاح نیست اما اینبار که سید حسن نصرالله کشته شده او گفته خاندان من 70 نفر بودند اما الان 10 نفر زنده هستند و من نمی خواهم اینها کشته شوند! گفتم اگر یک درصد گزینه ای برای جانشینی او بود ایران کوتاه نمی آمد، حتی برادر و پسرعمویش نیز که با ایران همسو بودند اخیرا کشته شدند! حتی مطرح است وقتی سردار همدانی به سوریه رفت آصف شوکت شوهر خواهر اسد همه کاره حزب بعث و ارتش بود و عملا زور بشار به او نمی رسید وقتی شوکت جلوی حضور ایران را گرفت و نگذاشت بسیج مردمی شکل بگیرد ایران ورود کرد و ساختمان امنیت ملی سوریه را منفجر کرد که باعث شد همه کشته بشوند و قدرت دست بشار و برادرش بیافتد و آنها هم به ایران اختیار تام دادند، اما الان کسی نمانده و چاره ای نیست جز بازگشت به پیشنهاد 15 سال پیش مرحوم هاشمی که ذکر کردم. حتی روس ها هم گفتند وقتی اسد حاضر نیست بماند چاره ای باقی نمی ماند! نیروهای ما نیز به لاذقیه رفتند تا زمینه بازگشتشان فراهم شود و الباقی هم به لبنان، بعد از سال ها مقاومت و پرپر شدن جوان های پاک و مومن و وطن دوست، بازوی مقاومت قطع شد.
حالا می فهمیم چرا در حمله اخیر اسرائیل به ایران در راه بازگشت تمام سامانه های ما را در عراق و سوریه زدند و چندین کشته دادیم! حالا می فهمیم چرا ایران سامانه آرمان و 15 خرداد و شاهین را با مستشار برای حفاظت از کرملین فرستاد اما به سوریه نداد، می ترسید این سامانه ها به دست اسرائیل بیافتد.
می گوید بی نتیجه هم نبوده! تا پایان جنبش مهسا امریکا باور داشت جمهوری اسلامی قابل سرنگونی است اما الان یقین کرده بخاطر پشتوانه مردمی حالا هرچند تا که باشد اما سقوط حاصل نمی شود، قبلا مجبور بودیم بجنگیم چون آنها می خواستند به قول بولتون جشن پیروزی را در میدان آزادی بگیرند.
عزیزی می گفت رده های نیرو باور دارند ترکیه آنان را فریب داده، قول داده بود تمرکزش روی فلسطین باشد حالا مخالفان اسد را پشتیبانی می کند، گفتم یک روزی ترکیه می خواست علیه ایران اپوزوسیون بسازد و هسته مرکزی روح الله زم هم آنجا کلید خورد، آن روز میت ترکیه به آنها گفته بود هر کدام در یک شهر ساکن شوید، هزینه مکان و معاش آنان را نیز پرداخت می کرد، وظیفه آنها فعالیت علیه ایران بود، میت ترکیه شرط کرده بود تا زمانی که لو نروید تحت حمایت ما هستید، روزی که ایران بفهمد ما شما را گردن نمی گیریم، و اگر شما را بخواهد ببرد مانع نمی شویم، یعنی همان دست چدنی، که در ظاهر ادعای دوستی داشت و در باطن میلیون ها دلار برای سرنگونی هزینه می کرد و باید تاسف خورد برای مدعیان! که همچین دیتاهایی را ما که پژوهشگر هستیم داریم اما آنها ندارند و فریب می خورند! البته اگر عامل نباشند!
با عزیزی دیگری صحبت می کردم می گفت قاآنی بیماری زمینه ای جدی دارد و این نگرانی به وجود آمده که نکند کار دستش بدهد، چراکه اگر فوت کند جایگزینی در حد او نداریم، گفتم خدا خیرش بدهد هرچه سلیمانی کاشت این یکی درو کرد، نکرد محض رضای خدا چهارتا درخت هم خودش بکارد، ای کاش سردار غفاری را جایگزین سلیمانی می کردند، همین چند روز پیش که ماجرای سوریه شدت گرفت پوتین دستور داد آن ژنرال روسی که زمان سلیمانی محور سوریه را به دست گرفته بود مجدد بازگردد و آنجا را دست بگیرد و او نیز شرط کرده بود اگر غفاری از طرف ایران بیاید من می توانم با او کار کنم، غفاری هم که از بعد سردار سلیمانی به دستور رهبری اجازه خروج از کشور نداشت تا سلامتش حفظ شود مجددا اجازه پیدا کرد که حالا خیانت اسد کار را تمام کرده، راستی حتی ظاهرش نیز شکل سلیمانی است.
فردی تعریف می کرد سلیمانی در دوران 88 به بعد و این اواخر زمان لاریجانی قوه هرکدام از خانواده های رزمندگان جنگ عراق که مخالف نظام شده و مردانشان زندان بودند را می دید که به او مراجعه می کنند پادرمیانی می کرد تا آزاد شوند، باور داشت نقد سازنده است و حتی بزرگ ترین منتقد های ما نیز تا دست به سلاح نبرند تنها بیانگر ضعف های ما هستند و همان هم فرصتی است برای اصلاح، یعنی همان تفکر پیامبر(ص)، حتی این اوخر هم مرحوم دعایی برایمان تعریف می کرد سلیمانی را واسطه قرار دادیم تا آشتی ملی شکل بگیرد و میانه رهبری و خاتمی خوب شود، که ایشان ترور شد و این اتفاق مبارک شکل نگرفت.
حتی در ماجرای 88 نیز او در کف خیابان ها حاضر می شد و ریز اطلاعات را دنبال می کرد و مخالف مقابله تمام عیار بود، برای همین وقتی سردار همدانی را از سپاه تهران به فرماندهی محور سوریه منصوب کرد تاکید داشت حتما با مردم سوریه درست رفتار بشود و راه دیکتاتوری حزب بعث را کسی طی نکند و به دست آوردن دل مردم در دستور کار باشد، عزیزی می گفت از زبان سلیمانی در سوریه شنیده که عقبه مردمی تنها راه حفظ حکومت است و اگر مردم پشت کنند فاجعه است و اینجا می شود فهمید چرا ایشان به هاشمی ارادت داشت، اما افسوس! نفر بعدی می گفت اسد در لجن است و باید ابتدا او را در بیاوریم و بشوییم سپس کت و شلوار به تنش کنیم، کار فرهنگی با مردم برای الان نیست و چشم بر اندوخته سلیمانی در سوریه که حمایت مردمی از ما بود بست! افسوس که سلیمانی دنبال آشتی ملی بود اما بعی می گفت هرکه منتقد بود را به طاق بزنید!
حالا جدیدترین گاف او نیز به باد رفتن میلیاردها سرمایه است که نقل شده اسد هزینه هایی که ایران متحمل شده بود را با طلاهایی که تصویر خودش روی آنها ضرب شده و سرمایه های دیگر تسویه کرده بود و ایران آنها را در کنار طلاهایی که با تصویر صدام از عراق گرفته بود تا غرامت جنگ هشت ساله باشد به همراه طلاهایی که از ونزوئلا گرفته بودند بابت کمک های که شده بود، همه و همه را در تونلی مخفی در سوریه گذاشته بودند که اگر ایران جنگ شد نخواهند با چمدان طلا ببرند و در بیرون مرزها سرمایه باشد، حالا آنها به دست دیگران افتاده که اگر درستباشد فقط می توان افسوس خورد، با اندکی از آن سرمایه می شد چه گام هایی در ترقی ایران برداشت.
با یکی از رجال صحبت می کنم، می گوید اسد را ابتدا به ایران آوردند و سپاس به روسیه رفته! می گویم پس چرا جایی درز نکرده! می گوید لاریجانی ماموریت داشته او را بیاورد! حتی سه سفر پشت هم انجام داده تا عادی سازی کند! می ترسیدند اگر خودش به تنهایی پرواز کند اسرائیل اسد را بزند! از عزیز دیگری می پرسم، می گوید بالای هواپیمایی که اسد فرمالیته بلند کرده بود جنگنده اسرائیل قرار داشت و وقتی فهمید هواپیما خالی است صحنه را ترک کرد! گفتم پس لطف بشار اسد به ایران جبران شد! می گوید کدام لطف؟ می گویم جدا از کمک های پدرش در جنگ ایران و عراق، جنگ سوریه در آن اوایل سر ایران آغاز شد نه تقلب در انتخابات، رابرت کندی برادرزاده جان اف کندی می گوید در آن جلسه حضور داشت وقتی که نماینده های امریکا با سفیر مستقر در سوریه به دیدن اسد رفتند و پیشنهاد دادند که اگر رابطه خود را با ایران و حزب الله قطع کنی، اجازه دهی خط لوله نفت و گاز عربستان و قطر از خاک تو عبور کند و به آبهای آزاد برسد در اقتصاد جهانی همراهت می کنیم و هزینه ترانزیت این لوله ها را به تو می دهیم، اما اسد بلافاصله به ایران اطلاع داد و خواسته ایران برای رد این درخواست را پذیرفت، که اگر با آنها همراه می شد می خواستند عنصر غافلگیری ایران در بستن تنگه هرمز را خنثی کنند، اگر ایران تنگه را می بست قیمت انرژی تغییر نمی کرد و غرب به مشکل نمی خورد چرا که از آب های آزاد سوریه تامین می شدند و اسد آن روز برای ایران مردانگی کرد! خروجی آن طرح به تحریم هوایی و بمباران ایران می انجامید، می گوید برای ایران مردانگی کرد و با پشت کردن به این پیشنهاد غرب به مردمش خیانت!
هسته مرکزی احمدی نژاد را می بینم، بعد از کلی صحبت گفتند پشت پرده تندروهای مجلس در تلاش اند پزشکیان را از ریاست جمهوری پایین بکشند، گفتم من هم شنیدم، حتی شنیدم بخش پژوهشی سیستم سنجش افکار عمومی کرده تا ببیند نظر مردم درباره وعده های خلاف پزشکیان چیست و آیا افکار عمومی پایین کشیدن او را می پذیرد یا خیر؟ که در گزارش به بالادست گفتند طرفداران پزشکیان بیشتر نیز شده و آنها باور دارند همین که گشت ارشاد مثل گرگ بی دندان در خیابان می ایستد و نمی تواند حرفی بزند به ما امنیت می دهد، حتی اگر وعده های دیگرش عملی نشود همین کافیست! اما اینکه در پس ذهن خود پروژه اینچنینی دارند درست است، سال 1401 در ماجرای مهسا به عمد اعتراضات را طولانی کردند تا فاتحه اپوزوسیون خارج نشین خوانده شود و زمانی که بی آبرو شدند پروژه بعدی بی اعتبار کردن تنها اپوزوسیون باقی مانده بود، یعنی اصلاحات، آوردند تا خلا مشروعیت را پر کنند و مشارکت را به 50 درصد برسانند سپس ناترازی ها را به دستان آنان انجام دهند و شورش ها را با دولتی دارای پشتوانه رای کنترل کنند، مذاکرات را پیش ببرند و اگر کار بیخ پیدا کرد به بهانه طرح پارلمانی شدن مجلس ریاست جمهوری او را نیمه کاره بگذارند، می گفت رهبری به مجلس گفته لایحه حجاب فعلا کنار گذاشته شود، گفتم بدنه حاکمیت حدود چهل درصد بود و با ده درصد پزشکیان شد پنجاه درصد، و باید اقرار کنیم پنجاه درصد دیگر رسما با وجود تبلیغات بسیار در انتخابات حاضر نشدند، اگر برانداز نباشند مخالف جدی اند، پس حاکمیت نمی خواهد به بهانه حجاب حمایت این ده درصد را از دست بدهد و چهل درصدی اقلیت باشد! می گفت احمدی نژاد بسیار امیدوار است که بیاید، گفتم احمدی نژاد از کشتی پیاده شد تا مانند شوروی در آستانه سقوط یلتسین ایران شود، این حرفی بود که خودش در منزل بقایی سال 98 در حضور بنده که جمعی 5 نفره بودیم بیان کرد، این تئوری هم بقایی یادش داده بود چون بقایی در وزارت مسئول میز شوروی بود! حالا هرچه پارو بزند رهبری او را یاور همیشه مومن نمی بیند، هنوز چند ماه از دستکاری ماشین اش که ادعا کرده بود نیز نگذشته! گفت احمدی نژاد نیاید جلیلی قطعی می شود، حتی پس از انتخابات رهبری به جلیلی گفته بودند من به شما رای دادم و اگر مردم نیز به شما رای می دادند ثمره این رای را حس می کردند، گفتم رهبری جلیلی را به تنهایی می پسندد نه با تشکیلات دولت در سایه که ثابتی رسما می گوید نگاه ما نه فقط به دولت و مجلس که به جایگاه بالاتر است! جلیلی وقتی تنهاست نماینده رهبر می ماند در امنیت ملی ولی دولت سایه که بیاید وسط فرقی ندارد سال 96 است و روحانی یا 1403 است و پزشکیان، یکبار انگشتر بنفش موقع رای دادن به دست رهبری می بینی و بار دیگر انگشتر سبز! الان هم با شکست دولت در سایه در مجلس و ریاست جمهوری صحبت بر سر جابجایی مدیر صدا و سیما و کنار زدن برادر جلیلی است که شاید احسان محمد حسنی اگر زورش برسد جایگزین شود.
گفت همان که خواهر زاده عزیز جعفری است؟ گفتم نمی دانم! گفت مهدی جعفری پشت اوست، پسر عزیزجعفری، رابطه قوی و موثری با بیت دارند! نقد رهبری به فیلم های صدا و سیما که گفته بودند نیاز نیست زیاد و بی کیفیت بسازید بروید یکی بسازید اما با کیفیت! تیکه به تیم جبلی و جلیلی بود.
می گفت مذاکره را چطور می بینی؟ رسایی از مذاکره ای پرده برداشته که ایران روی تعداد پهپاد و موشک هایش آمار ارائه کرده و در حال بده بستان است، ترامپ پای مذاکره می آید؟ گفتم ترامپ اگر ذره ای از ایران مطمئن نبود تهدید نمی کرد خاورمیانه را جهنم می کنم! در خاطرات بولتون و دیگران به وضوح این را می بینی! گفت رهبری اجازه مذاکره نمی دهد! گفتم سال 1400 که رئیسی آمد تا 1401 دو مرتبه به یک قدمی توافق رسیدیم، بار اول را قالیباف خراب کرد چون می خواست توافق را خودش انجام بدهد و لقب رضاخان نظام برایش جا بیافتد که امیرعبداللهیان گله مند بود، و سری دوم طرف غربی با کشتی و هویت پوششی وارد مرز آبی خوزستان شد و تیم رئیسی نیز با هویت پوششی و بصورت هوایی به خوزستان رفت، چند روز مذاکره کردند و در انتها غربی ها وقتی رفتند پیغام دادند فقط با ظریف و تیم او حاضر به مذاکره هستند و نه هیچ کس دیگر، چون اینها سواد مذاکره نداشتند! دولت نیز اقبالی به حضور ظریف نداشت و مذاکرات بهم خورد، ضمن آنکه اگر رهبری مخالف بود ظریف جرات نمی کرد با نشریه امریکایی مصاحبه کند و بگوید برای هرنوع مذاکره ای از جمله موشکی آماده ایم. تنها ترس حضرات این است که ترامپ تعادل ندارد و ممکن است اکنون ما را فریب بدهد و زمان برای اسرائیل بخرد تا نفس بکشد و زمانی که ترامپ آمد به قولش عمل نکند و ما را زیر ضربه ببرد.
هدف از محور مقاومت تثبیت جمهوری اسلامی بود، حالا که ترامپ گفته قصد سرنگونی ایران را نداریم قصه قشنگ می شود، گفت آمار بگیر اگر خبری بود به من هم بگو.
یکی از بچه ها به مرخصی آمده! به دیدنش می روم، یک دنیا دلتنگی را در آغوشش جای می دهم، هنوز هم می خندد، شکسته شده اما به روی خودش نمی آورد، از زندان می گوید، از بچه های سیاسی، می گویم اوضاع را چطور می بینی؟ می گوید زندان بان هایمان ما را روی سرشان می گذارند از ترس! میگویم یعنی چه؟ می گوید بدن بیماری را تشخیص داده، درد می کند، اما مغز باور نمی کند! می گویم شبی نبوده که برای سلامتی و آزادی ات دعا نکنم، می گوید انرژی ات می رسید، در اوج دلتنگی آرام می شدم.
پلیسی را در خیابان می بینم که برای خودروی تارا که تصادف کرده و له شده کروکی می کشد، می گویم ماشین زودرنجی است سریع از خجالت جمع می شود! می خندد می گوید تمامش حلب است! با دوستم صحبت می کنم، می گوید وقتی پژو از ایران رفت باید خسارت ضرر و زیان می داد، در عوض خسارت به ایران انحصار کامل موتور دنا توربو را داد با طراحی پلتفرم تارا!
با یکی از رجال تماس می گیرم، به شوخی می گویم چه شد؟ چرا نمی زنید؟ مرا به فضای مجازی می کشاند! می گوید پیچیده شده، از یک سو زیرساخت ها فراهم نشده و از سوی دیگر عربستان پیشنهاد داده که اگر حمله ای نشود امتیازاتی می دهد و اگر قید شاخه نظامی مقاومت زده شود در ایران سرمایه گذاری اقتصادی کلان می کند! می گوید مدت ها پیش با ترامپ صحبت شده، او گفته دیگر حمایتی از اپوزوسیون نخواهد شد، سرنگونی ایران را اصلا نمی خواهد و اگر بمبی ساخته نشود مانع گسترس انرژی هسته ای نیست! می گوید پیشنهاد ترامپ این است که در گام اول طرح دو کشوری در اسرائیل و فلسطین شکل بگیرد عربستان ناظر حماس باشد و امریکا ناظر اسرائیل، بیت المقدس مشترک استفاده شود و شاخه نظامی حماس حذف شود، با حمایت مالی ایران و عربستان و هرکس دیگر تلاش کنند مانند بیست سال پیش اعتماد مردم را به دست آورده و به قدرت سیاسی برسند، در گام بعدی حزب الله یک حزب سیاسی شود و با پذیرش آتش بس دائمی سلاح را کنار بگذارد و در دولت لبنان حاضر شود، لبنان در تامین انرژی مشکل دارد و ایران می تواند مشکل آنها را حل کند، می تواند لبنان را مثل بعد از جنگ 33 روزه بسازد، اینها مشوق هایی است که می تواند در رقابت سیاسی اعتماد مردم را جلب کند، گفتم پس می خواهند هزینه بازسازی را گردن ما قرار دهند، موافق بود، گفتم ولی پشتشان را خالی کردیم! نامردی شد! قبول داشت، آخر مدتی پیش با دو نفر از عزیزان اینترنتی صحبت می کردم، یکی در خط ضاحیه زخم برداشته بود همسرش می گفت رهبری صلاح دانسته ما در آتش وارد شویم و ما هم مثل آن شیعه تنوری که با اشاره امام صادق(ع) به کوره آتش وارد شد می پذیریم و اطاعت می کنیم، دیگری هم در سوریه بود و از بالا تا پایین را مورد محبت قرار می داد! می گفت ایران ما را فروخته! هر دو در کف میدان اما زمین تا آسمان اختلاف نظر، در گام سوم خواسته حوثی ها سلاح را زمین بگذارند، راه عبور کشتی ها به اسرائیل را باز کنند و امنیت را به باب المندب برگردانند، بخشی از یمن دست عربستان است و بخش دیگر دست حوثی ها، گفته با هم کنار بیایند و کشور را مشترکا اداره کنند، در گام چهارم خواسته سوریه را تحویل بدهیم، این را سال 96 هم خواسته بود، اما آن زمان تحویل سوریه مساوی سقوط ایران بود اما امروز اینگونه نیست، می پرسم سوریه را برای چه می خواهند؟ می گوید گام چهارم مفصل است، خواسته از سوریه برویم و به روسیه سلاح ندهیم، نشان می دهد می خواهند دوباره با دسترسی به آب های آزاد پروژه سابق را احیا کنند و خط لوله نفت و گاز عربستان و قطر را از آن مسیر عبور دهند تا روسیه نتواند با تحریم نفت و گاز غرب را زیر فشار ببرد، گفتم سود ایران این وسط چه هست؟ گفت اتفاقا ایران بیشترین سود را می برد، همیشه روس ها ما را آس مذاکرات خود می کردند تا امتیاز بگیرند، اینبار ایران روس ها را آس مذاکرات خود کرده و روسیه چون در ضعف است به ایران وابستگی دارد، اتفاقا روس ها از اینکه ثمن معامله ایران قرار گرفتند شاکی هستند! گفتم گام های دیگر چه هست؟ گفت در گام پنجم از ایران خواستند تعداد موشک ها و پهپادهایش را گسترش ندهد، نفروشد، بمب اتم نسازد و به درون مرز هایش بازگردد، در عوض آنها تحریم ها را بر می دارند و در ایران سرمایه گذاری می کنند تا ایران وارد بازار جهانی شود، گفتم چگونه؟ کسی حاضر نیست اینجا سرمایه گذاری کند! گفت دیدار با ایلان ماسک را یادت هست؟ در آن دیدار که تکذیب می کنند، بنا شده ایلان ماسک روی معادن لیتیوم ایران که بزرگترین معدن لیتیوم جهان است سرمایه گذاری کند، دفتر نمایندگی پلتفرم ایکس در ایران آغاز به کار می کند و فیلتر آن برداشته می شود، همین باعث می شود یوتوب و متا و دیگر پلتفرم ها سرازیر شوند، اینترنت ماهواره ای او قوانین ایران را بپذیرد و در ایران فعال می شود، خبر این اقدامات ایلان ماسک قبح سرمایه گذاری در ایران را می شکند، گفتم چه باهوش طراحی کردند که ابتدا یک شخصیت که علمی معرفی می شود در ایران سرمایه گذاری کند، سری پیش می خواستند مک دونالد را بیاورند که جنجال گوشت خوک همه چیز را بهم ریخت، یا آن بانک که صهیونیستی بود، پرسیدم آیا رهبری قبول می کند؟ گفت اتفاقا رهبری باور دارد در گام نخست انقلاب در این چهل و چند سال نظام سیاسی، نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی تثبیت شده، در گام دوم انقلاب باید شیرینی نظام اقتصادی به مردم چشانده شود تا کارآمدی آن به چشم بیاید، ضمن اینکه می خواهند بعد از فوتشان کشور درگیر آشوب و جنگ قدرت نشود یعنی کشور به ثبات رسیده باشد!
اینگونه محور مقاومت نیز موجودیتش تثبیت شده و سراغ تشکیل نظام سیاسی می رود، با گشایش اقتصادی ایران رشد محور نیز قوی تر می شود و با قدرت گرفتن آنها در عرصه سیاست، زمینه برای اتحاد جماهیر اسلامی فراهم می شود و یکایک آنان می توانند با ایران متحد شوند.
پرسیدم زیرساخت چه مشکلی دارد که وعده صادق 3 انجام نشده؟ می گفت در حمله مشکلی نداریم می توانیم هر زمانی بزنیم، در هر سطحی بزنیم اما در کنترل پاسخ اسرائیل مشکل داریم، سیستم آفندی تجهیز نیست، به اندازه کافی دستگاه ساخته نشده، تامین هم بشود نیرو نداریم برای هر دستگاه تعدادی نیروی متخصص نیاز است که چند سال دوره دیده باشند، همه از درد بی پولی است و کمبود زمان، نقطه ضعف ما را دشمن به خوبی می داند، می ترسند اسرائیل ستاره خلیج فارس را بزند و بنزین نایاب شود، می ترسند نیروگاه برقی را بزند و بحران ایجاد کند، می ترسند در این زمستان پر سوز گاز قطع شود، و اینها کافیست تا در کنار گرانی های سرسام آور مردم را به خیابان بکشاند، گفتم اتفاقا عزیز دیگری کمی پیش این را تایید کرد، می گفت پیش بینی شورش را ارائه کردیم، تا چهارشنبه سوری احتمال یک شورش بزرگ داریم که واویلاست، خدا کند خنثی شود! حتی ممکن است بعدها در بلند مدت کنترل یکی دو شهر را برای ده روز از دست بدهیم! گفت دقیقا، با سقوط سوریه، ترکیه می خواهد کردها را نابود کند که خب حجم عظیمی از خاک سوریه در دست گروه قسد یعنی جبهه دموکراتیک سوریه است که همگی کرد هستند و مخالف ترکیه، می روند تا آنها را نابود کنند، کردستان سوریه و عراق به هم می ریزد و به کردستان ایران سرایت می کند، آذربایجان تحرکاتش شروع می شود تا زنگزور را بگیرد و شاه راه اقتصادی بسته شود و نظم مناطق آذری به هم بریزد که این هم توطئه ترکیه است تا دوباره ایران مجبور شود از مرزهای او به اروپا صادرات کند و گمرکی سنگین از ما بگیرد، از جنوب با قیام جیش العدل در بلوچستان مواجهیم که همین اخیرا کشته قابل تاملی از ما گرفت، گفتم اتفاقا از عزیزی که در زابل است شنیدم که هشدار گرفتند! گفت حتی ممکن است حالا که طالبان با پاکستان هم بد شده کودتا شود و طالبان سقوط کند چون تمام تندروهای طالبان به جیش العدل تمایل دارند و معتقدند باید ایران را نابود کرد! و طالبان زیادی مماشات می کند! و مناطق عرب نشین و کف خیابان های شهرهای بزرگ نیز با اقدامات اپوزوسیون در خطر است.
گفتم مگر ترامپ وعده نداده که از اپوزوسیون حمایت نمی کند؟ می گوید ترامپ گفته از بیست ژانویه کار من آغاز می شود و تا قبل آن نمی توانم مانع اسرائیل شود که مراکز نظامی حماس، حزب الله، حوثی ها و عراق را نزند! نمی توانم مانع تحرکات ترکیه شوم! نمی توانم جلوی برنامه های موساد را بگیرم که اپوزوسیون را رها کند! همه چیز به بعد از 20 ژانویه باز می گردد.
گفتم ایران چشم بسته اطمینان کرده؟ اگر داستان برجام بشود و آنها زیرش بزنند که باختیم! می گفت اتفاقا این نگرانی هست، حتی دولت هم برای همین از اصلاحات آمده که اگر مذاکرات خراب شد در گور اینها بریزند! اما وجه التزامی هم دارند، گفتم چگونه؟ می گفت ایران دارد موشک ده هزار کیلومتری می سازد، یعنی تا خاک امریکا، گفتم خب وسعت آنها که زیاد است بیابان های امریکا تاثیری هم دارد آسیب ببیند؟ گفت مهم شکستن قبح این خبر است که ایران از خاورمیانه به امریکا حمله کرد، موشک هایپرسونیک لطفش این است که از مدار خارج می شود و در مدار آنها ظاهر می گردد و قابل ردیابی نیست! بورس و اقتصاد آنها ویران می شود، ایران موشک چهار هزار و پانصد کیلومتری یعنی تا خاک لندن ساخته، اگر آنها خلف وعده کنند، ایران خاک امریکا و اروپا و اسرائیل را با هم میزند، وعده صادق 3 برای زمان خلف وعده ترامپ ذخیره شده! بنا شده اگر مذاکرات بهم بخورد ایران تجهیزات سنگین به جبهه دموکراتیک سوریه یعنی کردهای مخالف ترکیه بدهد که همین الان هم کمک های زیادی به آنها کرده و تجهیزاتش در سوریه را به آنها داده! حتی اعزام نیرو به سوریه هم تا آن روز به تعویق افتاده! پرسیدم که شنیدم ایران تصمیم گرفته ترکیه را ادب کند، درست است؟ گفت ماموریت دستگاه ها روی تقویت کردهای داخل ترکیه متمرکز شده، پرسیدم ماجرای افزایش جاسوس های یهودی که برای ایران کار می کردند چه هست؟ گفت هر یهودی در هر کشوری اگر به اسرائیل سفر کند چنانچه حاضر نشود برای ایران کار کند حذف می شود! جنگ است تعارف نداریم، آنها هم با تجار ما همینکار را می کنند و ما مقابله به مثل می کنیم! می گویم پس روسیه در وعده صادق 3 همراهی می کند؟ می گوید اتفاقا غافلگیری بزرگ این است که روس ها هم همزمان حمله کنند! اینگونه امریکا و غرب مجبورند از میان دو جبهه با یکی از آنها مقابله کنند، پس یا اسرائیل سقوط می کند یا اوکراین، حتی روسیه از این مذاکرات راضی نیست! می گویم مشخص است، پیاده نظامش در ایران دارند دولت را به همین دلیل پایین می کشند، سکوت می کند.
عزیزی تماس می گیرد، می گوید مشکل گاز جدی است، این زمستان سخت ترین زمستان ما خواهد بود، برای برخی شهرها مثل اردبیل بحران داریم، برای بنزین بحران داریم، خدا کند ختم به خیر بشود.
عزیز دیگری را می بینم، می گوید هنوز در ماجرای اسماعیل هنیه خودمان هم نمی دانیم چه شده، ابتدا نیرو، بقایای لانچر را عقب هایلوکس جابجا کرد تا بگوید از لانچر زده، سعی کردند فیلم های توچال را چک کنند، اما حالا هیچی پیدا نکردند، احتمال می دهند اسرائیل از سمت آذربایجان جنگنده آورده باشد، مثل حمله اخیر، اینکه مدام می گویند محرمانه است و اظهار نظر نمی کنیم بخاطر این است که خودشان هم نمی دانند چه شده، فعلا جنگنده در ارتفاع پایین می آید و چشم انسان می بیند اما سیستم نمی بیند! فَیا عجبا عجبا، نقاط ضعف ما را بهتر از خودمان می دانند.
سخنرانی رهبری را می بینم، برنامه زنده نیست، عزیزی تماس می گیرد، می گوید پزشکیان به صدا و سیما فشار آورده که سخنرانی رهبری را قطع کند، مبادا علیه دولت حرفی زده بشود! می خندم، می گویم رهبری مدیر صدا و سیما را تعیین می کند بعد آنها با دولت گاو بندی کنند! می گوید بودجه دست دولت است، باز هم می خندم، می گویم زمان ضرغامی تا مدت ها پول صدا و سیما داده نمی شد فقط بخاطر اختلافات روحانی و ضرغامی! اما اصول تغییر نکرد! قصه چیز دیگری است که دیر یا زود خبرش در می آید، عزیز دیگری را می بینم می گویم شاید در دیدار مردمی کسی دادی زده یا حرفی زده که مجبور شدند تا جمع شدن قصه و ادیتش برنامه را قطع کنند، می گوید اگر برنامه قطع شده بود حرفت درست بود اما قطع نشده بلکه دیر پخش شده، زنده نبوده! می گویم صدا و سیما می توانند برش بزنند؟ می گوید ابدا، برنامه های رهبری تماما توسط بیت ادیت می شود و هیچس حق دخالت ندارد! شاید نگران بودند هک اتفاق بیافتد! مثل چندین بار گذشته! می گویم این حرف حساب است، منطقی است! رهبری فرمودند قصه سوریه برای همه ما عبرت است و درس، یاد دوست آزاد شده ام می افتم، بدنه بیماری را فهمیده اما مغز فرمان نمی دهد! نمی پذیرد! کاش کسانی که می خواهند مانع مذاکرات شوند سوریه را ببینند و سخن رهبری را بشنوند!
ساعت از دوازده گذشته، رسانه های امریکا بصورت زنده دو پهپاد نشان می دهند که گفته شده متعلق به ایران است، برای رصد آمده و از کشتی ایرانی پرتاب شده و تا نزدیکی محل اقامت ترامپ رفته و می گویند قصد داشته ترامپ را ترور کند، یاد آن صحبت می افتم که گفت بنا شده اگر خلف وعده شود به سراغ امریکا بروند! عزیزی تماس می گیرد، دیدی پهپاد رفته امریکا؟ جنگ دارد شروع می شود! می خندم، می گویم تو چه ساده ای! ایران دارد پهپاد می فرستد تا ترامپ برای مذاکره و توافق دستش باز باشد، بگوید بایدن کشور را به جایی رساند که آنها پهپاد به خاک ما فرستادند تا من را ترور کنند اما من با مذاکره خطر جنگ را رفع کردم و اینگونه مذاکراتش را بزرگ کند.