بی بدن | 44٬761٬284٬500

خلاصه داستان فیلم بی بدن
فیلم سینمایی بی بدن یا به بیان تبلیغاتیاش بیبدن، فیلمی جنایی است که از یک پرونده قضایی مهم الهام گرفته است. داستان فیلم با تغییراتی به یک پرونده معروف جنایی دهه ۹۰ اشاره دارد؛ پرونده قتل غزاله شکور به دست آرمان عبدالعالی که چندین بار تا مرحله اجرای حکم رفت و برگشت و یکی از پیچیدهترین پروندههای چند سال اخیر ایران بود که حاشیههایی هم در فضای مجازی داشت. فیلم با دستمایه قرار دادن این پرونده، سراغ شخصیتها میرود و ما را با ابعاد مختلف یک حکم آشنا میکند.
پرونده غزاله و آرمان چقدر به بی بدن شبیه است؟
اطلاعات منتشر شده در سایتهای خبری میگوید غزاله شکور (۱۳۷۳ – ۱۲ اسفند ۱۳۹۲) دختر ۱۹ سالهای بود که روز ۱۲ اسفند سال ۱۳۹۲ به دست دوستپسرش آرمان عبدالعالی (۱۹ اسفند ۱۳۷۴ – ۳ آذر ۱۴۰۰) کشته شد و جسدش هرگز پیدا نشد. آرمان عبدالعالی در زمان وقوع جرم کمتر از ۱۸ سال سن داشت. روند طولانی رسیدگی به پرونده قتل غزاله شکور در نتیجه مفقودی جسد و همینطور صدور احکام متعدد اعدام و لغو در آخرین لحظات این پرونده را پیچیده کرد. عبدالعالی سرانجام در دادگاه مجرم شناخته و بامداد چهارشنبه ۳ آذر ۱۴۰۰ به دار آویخته شد. از این پرونده به عنوان یکی از پیچیدهترین پروندههای جنایی ایران یاد میشود.
اما فیلم بیبدن اگرچه در داستان کلی و مفقود بودن جسد مقتول و نوع روابط به پرونده غزاله و آرمان شباهت دارد ولی در جزئیات تفاوتهایی مشخصی دارد؛ از جمله شواهد پرونده و حاشیههایی که در طول صدور حکم رخ داد. صراحت پایانی فیلم در اشاره به مدل مفقود شدن جسد نیز در پرونده اصلی رخ نداده است (برای لو نرفتن داستان، از اشاره مستقیم به تفاوتهای فیلم و پرونده قضایی، حذر کردیم).
بازیگران و عوامل فیلم بی بدن
الناز شاکردوست و نوید پورفرج به عنوان بازیگران اصلی بی بدن معرفی شدهاند. الناز شاکردوست که در دهه اخیر با بازی در آثار مهم سینمایی از جمله شبی که ماه کامل شد و ابلق توجه منتقدان را به خود جلب کرده است در جدیدترین فعالیتش یکی از نقشهای اصلی فیلم بی بدن را به عهده گرفته است.
نوید پورفرج که با بازی در فیلم مغزهای کوچک زنگ زده نامش را به عنوان یک استعداد خوب در سینمای ایران معرفی کرده بود با بازی در آثار مهمی چون زالاوا و مغز استخوان ثابت کرد یکی از بازیگران درجه یک آینده سینمای ماست. بازی او در فیلم بی بدن میتواند به نقطه عطف کارنامه کاری پورفرج تبدیل شود.
سروش صحت هم که خودش با فیلم «صبحانه با زرافهها» در جشنواره فجر حضور دارد، دیگر بازیگر این فیلم است که در کنار گلاره عباسی نامش در ترکیب بازیگران آمده است. پژمان جمشیدی هم از جمله بازیگران اصلی این فیلم است که سابقه همکاری با کاظم دانشی در فیلم علفزار را داشته و حالا در یک فیلم دیگر با فیلمنامه دانشی حضور پیدا کرده است.
مرتضی حسین علیزاده کارگردان فیلم بیبدن است ولی در کنار خودش تیم حرفهای و خوشسابقهای داشته تا این فیلم به یکی از مهمترین فیلمهای اجتماعی سال بدل شود؛ کاظم دانشی کارگردان مستعد و جوان ایران که پیش از این فیلم علفزار را ساخته بود، فیلمنامه بی بدن را نوشته و البته بازیگردانی فیلم را هم به عهده داشته است. مصطفی احمدی که سابقه تهیه فیلم درخت گردو را در کارنامه دارد و با مهران مدیری برنامههایی نظیر دورهمی را تولید کرده، به عنوان تهیه کننده این اثر حاضر است. مهدی سعدی تدوینگر این فیلم است و حبیب خزاییفر آهنگساز مطرح سینما که شاهکار موسیقی زخم کاری از یادگاریهای اوست، آهنگسازی این فیلم را بر عهده دارد.
موسیقی بی بدن با صدای محسن چاوشی
فیلم بی بدن تنها فیلم اجتماعی اکران ۱۴۰۳ است و تیم تبلیغات و تولید فیلم برای ساخت کلیپ فیلم، سراغ چه کسی بروند بهتر از محسن چاوشی؟ چاوشی ترانهای اختصاصی برای فیلم بی بدن خوانده که روایت مستتر در فیلم را روایت میکند. ترانهای که رنگ و بوی مادرانه دارد و محور کلیپ هم بر نقش الناز شاکردوست (مادر مقتول) است.
- آهنگساز: محسن چاوشی
- ترانهسرا: امید روزبه
- تنظیمکننده: رضا فوادیان
- گیتار: بهروز میرزایی، سولو: آرسین
- میکس و مسترینگ: مهدی کریمی
متن ترانه بی بدن محسن چاوشی
ببین مادر، ببین مادر، ببین مادر؛ زمستونه
ببین احوالمو، که مثل موی تو پریشونه
واسم رخت عزا تن کن، همینجا شمع روشن کن
که امشب حال من، عین شب شام غریبونه
حدیثی آیهای چیزی بخون مادر؛ پریشونم
پریشونم که اینجایی و از چشم تو پنهونم
بغل وا کن واسه پروانههای پیرهنم شاید
بتونم تیکههامو توی آغوشت بچسبونم
یه جوری گریه کن دنیا بفهمه مادرم اینجاست
تو میدونی فقط که پلکهای آخرم اینجاست
صدای گریههاتو میشنوم دستاتو میبینم
بهم نزدیک شو نزدیک… سنجاق سرم اینجاست
جهان دیوونهای بیدردسر میخواست؛ من بودم!
که اهل سوختن بودم، که اهل ساختن بودم
دلم میخواست از این لحظههای سرد بیوزنی
به آغوش تو برگردم، اگرچه «بی بدن» بودم… بیبدن بودم…

حرفهای عوامل فیلم در نشست خبری جشنواره فیلم فجر
کاظم دانشی | نویسنده: فیلم بی بدن از چند پرونده مشابه این چنینی نوشته شده و شایعههایی وجود دارد که از یک پرونده خاص بوده، اما این طور نیست و همچون فیلمنامه «علفزار» از روی چند پرونده نوشته شده است. سینمای اجتماعی به مرحلهای رسیده که هرچه بخواهید بگویید به یکجا ربط پیدا میکند و اگر دنبال حقیقت باشی، تبدیل به جنجالگر و یاغی میشوی. من بچه این مملکت هستم و برای فیلمهایم میجنگم و میخواهم به اندازه خودش به آن بها بدهند.
ما درباره حضور فیلم در جشنواره با شخص آقای امینی صحبت کردیم و بعد، ۲۳ آذر فیلم را کلید زدیم و در تاریخ مقرر هم شسته و رفته آن را تحویل دادیم. در صورتی که فیلمهایی که از سال قبل آماده بود الان ناقص نمایش داده شده است. من نمیگویم که بنهور ساختهایم، ادعایی نداریم. شبی که قرار بود فیلم در میان فیلم اولیها باشد میخواستیم فیلم را از جشنواره خارج کنیم ولی گفتند سوار کشتی شدهای و نمیتوانید خارج شوید. هرچه گفتیم سال آینده سوار کشتی میشویم، گفتند نه، کشتی سوراخ میشود.
در جای خود از همراهیهای سازمان سینمایی قدردانی میکنم ولی اینطور نباشد که اگر اعتراض هم کردیم برخی رسانهها موضع بگیرند. سوال من این است که چرا باید فیلمنامه ما را قبل از اکران منتشر کنند؟ به چه حقی این اتفاق افتاده؟
حرفهای کارگردان فیلم درباره حاشیههای فیلم بی بدن
مرتضی حسین علیزاده کارگردان فیلم بیبدن درباره حاشیههایی که درباره فیلمش راه افتاد با رسانهها صحبت کرد که اینجا خلاصهاش را میخوانید:
- من فیلمی ساختهام و مخاطب هم میتواند روایت آن را به پروندههای واقعی منطبق بداند اما آنچه میتوانم به عنوان کارگردان «بیبدن» تأکید کنم این است که آن را بر اساس پرونده واقعی (آرمان و غزاله) نساختهام.
- نمیدانم با توجه به حجم بالای پستولید، آیا میتوانیم نسخه نهایی را به جدول اکران جشنواره برسانیم یا نه. همه کارها را داریم دقیقه نودی طی میکنیم و خدا کند بتوانیم فیلم را به جشنواره برسانیم. نسخهای از فیلم که هیأت انتخاب دید، در حدود ۶۸ دقیقه بود.
- بیتقوایی این رسانه این بود که خبرنگارش براساس همان نسخه اولیه فیلمنامه، گزارشنویسی کرده بود. یعنی برای فیلمی که ندیده بودند، اینگونه حاشیهسازی کردند و باعث شدند ما در ملتهبترین ایام تولید فیلم، درگیر حواشی شویم.
- فیلمنامههایی از این دست توسط مرکز رسانهای قوه قضاییه بررسی میشود و وقتی مشکلی با آن نداشته باشند، در فرآیند تولید آن، تعامل بسیار خوبی دارند. ما هم هیچ مشکلی در زمینه تعامل با قوه قضاییه برای این فیلم نداشتیم.
چند نکته درباره فیلم
- حاشیههای فیلم بی بدن از روزهای آخر دی ماه ۱۴۰۲ آغاز شد. جایی که یک سایت خاص با اطلاعات کامل از فیلمنامه و سیر داستانی فیلم خواستار توقف پخش آن شد.
- پذیرفته نشدن فیلم در بخش سودای سیمرغ جشنواره فیلم فجر باعث شده تا بازیگر نقش اول زن آن، یعنی الناز شاکردوست با حضور در یکی از اکرانهای مردمی فیلم در جشنواره، اعتراضش به حذف فیلم را علنی کند. ویدئویی که باعث واکنشهای بسیاری شد.
- برخی شایعات حکایت از آن دارد که سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران و موسسه تصویر شهر که سرمایهگذار این فیلم هستند تنها به شرط آنکه فیلم در بخش مسابقه پذیرفته شود، اجازه استفاده از برج میلاد و سینما ملت را به مسئولان جشنواره برای سینمای رسانهها میدهند. که البته چنین هم نشد!
نقد منتقدین:
محمد تقی فهیم منتقد پیشکسوت سینما:

جلوتر از علفزار؛ بیبدن
فیلم «بی بدن» ساختهی مرتضی علیزاده در راستای «علفزار» فیلم اول نویسنده بیبدن، یعنی کاظم دانشی ساخته و پرداخته شده است. خوبی دانشی این است که در جزییات پروندههای جنایی/قضایی تسلط یافته و به تعبیری این کاره شده است. فیلم علیزاده در ساختار از فیلم علفزار پیروی میکند، یعنی افتتاحیهای که ربط مستقیمی با داستان اصلی ندارد اما سوسپانس را میکارد و تا اخر هم بر تاروپود اثر جاری است. قصه براساس ماجرایی واقعی است و این یعنی داستان لو رفته اما بلدی تیم در رویکرد فرمیک باعث شده تا مخاطب کار را دنبال کند. ویژگی فیلم در موضوع قصاص ، شاید برای اولین بار است که همذاتپنداری دوار است و میان قاتل و مقتول میچرخد اما وجه غالب همدردی تماشاگر با خانواده مقتول است و بعضا دادگاه ذهن مخاطب حق را به مقتول میدهد. فضای کلی دلهره اور در تکنیک متوقف نمیشود تا فرازهایی که وارد پروسه افشاگری اجتماعی و نقد هیجانات فضای مجازی هم میشود .
صاحبه پویان مهر، منتقد سینما:

بی بدن اثری متفاوت اما قربانی
فیلم بی بدن که با حاشیه های بسیاری در اکران فجر ۴۲ روبرو بود یک اثر در ژانر جنایی است که به نظر میرسد برآمده از سخت ترین پرونده های چند سال اخیر است، عموم مردم آن را با نام آرمان و غزاله می شناسند، پرونده ای که با سکوت و اعدام آرمان دفن شد و هرگز مشخص نشد حقیقت ماجرا چه بوده، اما به گفته نویسنده اثر این روایت فقط مختص به یک پرونده نبوده و الهام گرفته از چندین مورد می باشد.
قلم جدید کارگردان فیلم موفق علفزار آقای کاظم دانشی این بار توسط مرتضی علیزاده کارگردانی شده است که نخستین تجربه اش می باشد، همین شاید بهانه ای شد برای حذف یک اثر خوب از بخش رقابت های مسابقه و انتقال آن به نگاه نو که از نظر من صرفا یک توجیه است.
زاویه دید خوبی دارد دو پیام روشن را فریاد می زند، اول اینکه مدام اشاره به مهم بودن ارتباط درست والدین با فرزندان دارد تا برای دریافت محبت به خارج از خانه متوصل نشوند و دیگری که نکته ای چالش برانگیزی هم است، میخواهد مخالفت با اعدام را حتی در خود قوه قضاییه نشان دهد اما چون راهی جز بخشش اولیای دم وجود ندارد، کاری از دست عوامل مسئولین بر نمی آید.
فیلمنامه اصول و استاندارد یک اثر سینمایی را تا حد مطلوبی داراست، عطف ها در زمان های صحیح رعایت شده اند، اوج فیلم نیز همینطور، تعلیق هایی زیبا دارد که مدام مخاطب را غافلگیر می کند با اینکه داستان برگرفته از یک واقعیت است و ذهن ها آماده برای دریافت همان نتیجه اما تا لحظه آخر نمی توان حدس زد چه اتفاقی خواهد افتاد آیا اولیای دم رضایت می دهند یا خیر! عنصر ارتباطی متوسطی دارد، چمدان هایی که کلید اسرار قصه است، ضدارزشی دارد که به جبر ارزش مدار می شود و بازپرس قهرمانش که خوب طرح شده و از پس موانع پدری ضد قهرمان بر می آید و عدالت برپا می شود.
به شخص معتقدم اگر در انتخاب بازیگر دقت بیشتری می شد این اثر جزو کارهای ممتاز در پرونده کاری آقای علیزاده ثبت می شد.
ضعف هایی در بازیگری مشهود است، نوید پور فرج که قبلا شاهد توانایی بازیگری اش بوده ایم تا نیمه های اثر موفق به نمایش یک بازپرس تمام عیار نشده است، لحن صدا با زبان بدن هماهنگی ندارد از طرف دیگر سروش صحت آنطور که باید نتوانست نقش را باور پذیر کند، راحت بگویم قدرت بازی بی نظیر الناز شاکر دوست توانست کشش ماجرا را یک تنه پیش ببرد، طوری نقش را با خود یکی کرده که انگار تمام زجر را حس می کند و این همان چیزی است که ما از یک بازیگر حرفه ای توقع داریم ایجاد حس درست در خود و سپس تلقین آن به مخاطب که گلاره عباسی نیز از جایی به بعد بدان راه می یابد.
طراحی صحنه خوبی دارد، فضای خانه ارغوان دختری که گم شده مناسب اندوهی است که بر آن حاکم است در باقی موارد نیز حسن سلیقه طراح صحنه دیده می شود.
به پوشش و رنگ لباس بازیگران جز در مواردی معدود فکر شده است، جایی که عزا و اندوه حاکم است، لباس ها مشکی و بهم ریخته در مقابل جایی است که قدرت و پول خودنمایی می کند و آراستگی در ظاهر به وضوح دیده می شود.
در تدوین می شد که برخی نماهای مازاد حذف شوند، پرش پیدا نکنند و اصلاح رنگ و نور بهتری داشته باشند.
با اینکه معتقدم کارگردان موظف به دقتی بیشتر در نظارت بر تدوین و بازنویسی برخی دیالوگ ها و گرفتن بازی مناسب از بازیگران و انتخاب صحیح آنان بود اما فیلم بی بدن را از بسیاری جهت محق می دانم، طی دو روز هشت فیلم در جشنواره اکران شد که فقط دو فیلم خوش ساخت و اصولی با پیرنگ خوب دیدیم، یکی از آن ها قطع به یقین بی بدن است، این است که انگشت به دهان از عدم حضور این اثر در بخش مسابقه ایم، ثانیه ای برای ورود تماشاگران مانده در صف های طولانی اکران صبر نکردند و استارت پخش را زدند تا بگویند تحت هر شرایطی فیلم نمایش داده میشود ولی در کمال تعجب روز بعد یک سانس را به تعویق انداختند تا بازی فوتبال به اتمام برسد.
(منبع:سینما اعتماد)
لقمان مداین، منتقد سینما:

فیلم بی بدن، سفارشی با انگیزه رپورتاژ فرهنگی
می دانم نویسنده اش کاظم دانشی است، همین شاید اولین ضربه را به فیلم وارد کرد، چراکه مخاطب با توقع فیلم علفزار وارد می شود اما ناکام می ماند، یکی می گوید شهرداری به خاطر آنان به جشنواره، پردیس ملت و برج میلاد را اعطا نمی کرد و در نهایت با نامه رئیس جمهور مجبور شدند برج میلاد را در اختیار جشنواره بگذارند و دیگری می گوید فیلم به نگاه نو رفته و رقابتی نیست و بخاطر همین شهرداری با مسئولان جشنواره لج کرده و بنری در شهر نصب نمی کند، چراکه فیلم رفیق دبیر جشنواره که از عوامل سریال معروف وی بوده در روز اول نمایش داده شده و رقابتی است و حتی بخاطرش تاریخ پخش یک اثر را جابجا کردند اما در حق این فیلم جفا شده، با این حال حرف است و شایعه، صحت آن به هیچ رفرنسی متصل نیست!
نگاهم به این فیلم مثل همیشه زاویه نگرش خاص خود را داشت، من آن را از جنس پرونده باز است مرحوم کیومرث پوراحمد می دانم، دغدغه مند دستگاه عدلیه است و آمده تا مسیر بخشش را با کار فرهنگی هموار کند.
بر این باورم فیلم آمده تا قوه قضائیه را در صف اول مبارزه با حکم اعدامنشان دهد، می خواهد بگوید از عالی ترینمقام تا سرباز زندان می خواهند حکم اجرا نشود اما چگونه؟ با نفی این حکم حیاتی و الهی؟ نه! با جا انداختن فرهنگ رضایت و گذشت، حق را از خانواده مقتول نمیگیرد، بی عدالتی را تقویت نمیکند، پا بر احکام دینی نمی گذارد، درد را نشان می دهد و درمانش را تجویز می کند، نشان میدهد چگونه عده ای یک پرونده را با شانتاژ رسانه ای و سیاسی بازی یا برای کسب معروفیت به بیراهه می کشانند، آمده به بزرگترین معضل جامعه تلنگر بزند، یعنی پدرانی که سال هاست رابطه ای با فرزندانشان ندارند مگر آنکه بخواهند او را سرزنش کنند، آنقدر فضای خانه را سخت میکنند که فرزندانشان به ناچار سوی نااهل پناه می برند.
تدوین را دارای ضعف دیدم، کات سکته دار، عدم حذف سکانس مازاد و چینش نه چندان عالی به چشمانم آمد، صدا خوب بود ولی اصلاح رنگ و نور عالی نبود.
به سراغ فیلمنامه برویم، تعلیق های قوی دارد و مخاطب را غافلگیر میکند، شروع فیلم را ندیدم که جذاب آغاز میشود یا نه چراکه اهالی رسانه و منتقدین از صف طولانی هنوز وارد سالن اکران نشده بودند که فیلم آغاز شد و گفتند می خواهیم دقیق باشیم! دقتی بدون تماشاگر هم جالب است! دیالوگ پردازی ها گل درشت بود در کشمکش عالی نبود، اسیر تکرار مکررات بود، کشش ایجاد می کرد، قهرمان بازپرس بود که مدام سعی می کرد از سد موانع ضد قهرمان یعنی پدر قاتل بگذرد، عنصر ارتباطی را چمدانی می دانم که گره گشایی می کرد و همه را به خود مشغول می ساخت و ضد ارزشی که مثلا پدر بود و با بهایی سنگین تبدیل به ارزش شد.
در میزانسن، طراحی صحنه خوبی داشت، محل کسب، خودرو و خانه ها بنابر تمکن مالی انتخاب شده بودند، محیط اداری خوب بود اما طراحی لباس را غیر اصولی، بدور از روان شناسی رنگ و زیبایی شناسی بصری می دانم.
گریم سعی کرده بود با شیطنت سروش صحت را شبیه به فردی حقیقی گرداند اما در بحث ابتکار مانند ریش پژمان جمشیدی ضعف داشت با این حال الناز شاکردوست را بصورت ترمیمی و گلاره عباسی و قاتل را با طرحی خوب ترسیم کرده بود.
هنر نقش آفرینی الناز شاکردوست را درخشان میدانم، از میمیک صورت تا آوا و لهجه و دوری از صلبیت جسم همه و همه کامل بود، انتخاب بازیگر بازپرس را اشتباه می دانم، نقش در نیامده بود، آن کلفتی بی مورد صدا، آن دیالوگ های بداهه و خطا، آن انقباض جسمانی و میمیک تثبیت نشده در کنار بازی نه چندان قوی سروش صحت و برخی دیگر به کار ضربه زده بود.
کارگردان را در نگرفتن بازی دقیق از یکایک بازیگران، عدم نظارت بر لباس، تدوین، رنگ و نور یا چکش کاری نکردن فیلمنامه دارای ضعف می دانم.
هرچه بود تا اینجا که هشت فیلم را پشت سر گذاشتیم و روز دوم جشنواره تمام شده است آن را بعد از تمساح خونی دومین فیلم خوب می دانم.
(منبع:سینما اعتماد)